عجب فراموشکاریم ما! خوب که دقت می کنم می بینم که این تصویر خیلی آشناست اما متاسفانه مثل خیلی از چیزهای دیگر دارد در طول زمان خاک می خورد. ما را ببخشید, ما مقصریم که شما هنوز در بند هستید. شما دارید تاوان سکوت ما را می دهید. ما مقصر هستیم اگر بگذاریم این مسئله عادی شود.
من از این دو بزرگوار خبر دارم
پاسخحذفمیر حسین در حال بازگشت به دوره طلایی امام رحمت الله است و در انتخابات مجلس شرکت می کند .
شیخ مهدی کروبی هم روزی سه بار استخر میره و داره با پولهای شهرام جزایری حال می کنه و شش ماه دیگه در انتخابات مجلس رای می دهد
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف(من از این دو بزرگوار خبر دارم
پاسخحذفمیر حسین در حال بازگشت به دوره طلایی امام رحمت الله است و در انتخابات مجلس شرکت می کند .
شیخ مهدی کروبی هم روزی سه بار استخر میره و داره با پولهای شهرام جزایری حال می کنه و شش ماه دیگه در انتخابات مجلس رای می دهد)
این دو تن جنبش را به اینجا کشاندند و سخن شما قدرنشناسیست. این طوری به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد چون هر کس به هر حال اشتباهاتی در زندگی اش داشته است. حدود 80 روز است که این دو به خاطر آزادی در حبس هستند.
ناشناس گرامی (بسیجی پایگاه!)
پاسخحذفشما شاید همان "سبز بریده" هستید (مطمئن نیستم) که اولین کامنت را گذاشتید و ناگهان رنگ عوض کردید. چقدر راحت قصد دارید مردم را سرد کنید!
دیگر مجاز نیستید هرزنامه ارسال کنید و در صورت ارسال هرزنامه ی "سایت صالحات" کامنتتان همانطوری که دیدید پاک خواهد شد ضمن این که بار اولتان هم نبود. شما مجاز هستید دیدگاهتان را در مورد این مطلب ارسال کنید.
Shire pelastiki !
پاسخحذف((Shire pelastiki !))
پاسخحذفپس شیران واقعی همان خارج نشین هایی هستند که با ویسکی پیپ می کشند و اون دور نشستند و انتظار آزادی دارند!
خارج نشستن و پیپ کشیدن شرف داره به دست داشتن در خون جوانان ایرانی در خاورانها و لعنت آبادها و بعد افتخار به ان جنایات به عنوان دوران طلایی امامش!
پاسخحذفخارج نشستن و پیپ کشیدن شرف دارد به وسیله کردن مردم برای رسیدن به رانتها و میز و صندلیهای دولتی وزارت و وکالت. ای کاش اینها هم غیرت داشتند و درد غربت را میکشیدند ولی در اینهمه جنایت درگیر نبودند. حد اقل در خارج از کشور جنایاتی را که در ان دست داشتند افشا کنند.
((خارج نشستن و پیپ کشیدن شرف داره به دست داشتن در خون جوانان ایرانی در خاورانها و لعنت آبادها و بعد افتخار به ان جنایات به عنوان دوران طلایی امامش!
پاسخحذفخارج نشستن و پیپ کشیدن شرف دارد به وسیله کردن مردم برای رسیدن به رانتها و میز و صندلیهای دولتی وزارت و وکالت. ای کاش اینها هم غیرت داشتند و درد غربت را میکشیدند ولی در اینهمه جنایت درگیر نبودند. حد اقل در خارج از کشور جنایاتی را که در ان دست داشتند افشا کنند.))
نه اینجور نیست. اطرافیان و خود این دو تن هم کلی زندانی و زجر کشیدند. اگر اینطوری است پس همه ی کسانی که یک منصب دولتی داشته اند را باید جنایتکار نامید. پس باید بختیار را هم همردیف شاه دانست که در طی سال ها در مورد شکنجه های ساواک و کودتای مردادماه 32 سکوت کرده بود. ما خودمان هم در غربت هستیم اما این حرف شما قدر نشناسیست! حال چند کس از درون همین سیستم بلند شده اند و حق مردم را مطالبه می کنند شما زیر پایشان را خالی می کنی!
پست تر از مردم ایران وجود نداره.
پاسخحذفیکیش خودم که گفتیم میرحسین سکوت کنی خائنی ولی اون سکوت نکرد واین ماییم که پشتشو خالی کردیم.
ادعا میکنیم از اعراب خیلی بالاتریم ولی ازمردم کوفه هم حقیرتریم.
وای بر ما که این دونفر رو تنها گذاشتیم.
"""پست تر از مردم ایران وجود نداره.
پاسخحذفیکیش خودم که گفتیم میرحسین سکوت کنی خائنی ولی اون سکوت نکرد واین ماییم که پشتشو خالی کردیم.
ادعا میکنیم از اعراب خیلی بالاتریم ولی ازمردم کوفه هم حقیرتریم.
وای بر ما که این دونفر رو تنها گذاشتیم."""
++++++++++
"نه اینجور نیست. اطرافیان و خود این دو تن هم کلی زندانی و زجر کشیدند. اگر اینطوری است پس همه ی کسانی که یک منصب دولتی داشته اند را باید جنایتکار نامید. پس باید بختیار را هم همردیف شاه دانست که در طی سال ها در مورد شکنجه های ساواک و کودتای مردادماه 32 سکوت کرده بود. ما خودمان هم در غربت هستیم اما این حرف شما قدر نشناسیست! حال چند کس از درون همین سیستم بلند شده اند و حق مردم را مطالبه می کنند شما زیر پایشان را خالی می کنی! "
پاسخحذفاولا تا آنجا که من میدانم بختیار خود از زندانیان شاه بود و تنها اشتباه زندگیش قبول نخست وزیری شاه بود.
اما اشتباه بختیار که دست خون آلود خط امامی هایی از قبیل موسوی را پاک نمیکند. نمیدانم نسبت به چه چیزی قرار است قدر شناس باشم. مگر اینها تمام حرفشان منحصر به گرفتن سهمشان از رانتهای ثروت و قدرت نیست. مگر تمام زورشان برای خودیهای نظام منحوس نیست؟ مگر اینها جز خودیهای نظام، از حق و حقوق چه کسانی حمایت کردند؟ ما غیر خودیها بابت چه چیزی باید از این آدمکشان حمایت کنیم که با وقاهت تمام دهه ۶۰ را که سیاهترین دوران تاریخ ایران بود را "دوره طلایی امامشان" میخوانند. البته برای آنها که از رانتهای ثروت و قدرت استفاده کردند و با شرکت در چماقداری و کشتار مردم نردبان ترقی را طی کردند طلایی بود، اما برای مردم قربانی جنگ، سرکوب، تحقیر و در یک کلام فاشیسم مذهبی جز نکبت چه داشت؟ من نمیدانم که ما مردم ایران چه بدهی کلانی به ارازل و اوباش و آدمکشان این رژیم ولایی داریم که تمام بشو هم نیست. حتی بابت سگ دعواهای جناحیشان بر سر سهم بیشتر از قدرت هم ما مردم به اینها بدهکاریم.
آقای موسوی و کروبی تنها یک منصب دولتی نداشتند. آنها هم منصب دولتی داشتند هم دست در جنایات رژیم از قبیل قتل عام ۶۷ و خیانت ادامه جنگ ضد ملی بر خلاف منافع مردم و کشور پس از فتح خرمشهر داشتند، جنگی که ادامه اش تنها به نفع غرب بود.
هر کسی هم که از درون این سیستم بلند شد و تمام حرفش خلاصه شد در "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" همراه با "اجرای بی تنازل قانون اساسی به محوریت ولایت فقیه" نمیتواند مدافع حق مردم باشد. ادامه این رژیم به هر روایتی مخالف منافع و حقوق مردم است.
راستی دوست عزیز
پاسخحذفحمایت از موسوی و کروبی که از شاگردان خمینی اند چه ارتباطی میتواند داشته باشد به بزرگانی که عکسشان را در بالای وبلاگت زده ای؟
حمایت شما از خط امامی شارلاتانی مثل موسوی
۱- چه ربطی به مصدق دارد که بقول خمینی "اصلا مسلم نبود" و با همان رذالت خمینی گونه اش با ابراز خوشحالی از کودتای ۲۸ مرداد گفت که "از اسلام سیلی خورد".
۲- چه ربطی به احمد کسروی دارد که بدست آدمکشان نزدیک به خمینی ترور شد و فتوای قتلشان را هم از یکی از همان آخوندهای خمینی صفت نزدیک به خمینی گرفتند.
۳- چه ربطی به حمایت از فردوسی دارد انهم در شرایطی که مراد این آقایان یعنی خمینی دو کلام فارسی درست نمیتوانست صحبت کند؟
۴- چه ربطی به فردوسی دارد که ملیت ایرانی را زنده کرد انهم در شرایطی که آقای خمینی یعنی مراد این ارازل خط امامی ملی گرایی را خلاف اسلام میدانست.
۵- چه ربطی به ستار خان و باقر خان دو مجاهد مشروطه علیه اتحاد شاه (محمد علیشاه) و شیخ فضل الله نوری این پیشوای فکری خمینی دارد؟
دوست ناشناس
پاسخحذفشما را ارجاع می دهم به بیانات و منشور جنبش سبز که خواسته ی تمام مردم ایران را به رسمیت شناخته است و انقلاب سال 57 را انقلابی برای تمام مردم و در حهت خواسته های شهروندی می داند. واژه ی جنبش سبز و رنگ سبز هم همین آقای موسوی و کروبی راه انداختند و برای تحقق حقوق شهروندی همه جور محدودیت و توهین و زورگویی را از طرف مسبتبدان مرتکب شدند. این دو بزرگوار با روحیه ی شکست ناپذیر و در دهان گرگ ذره ای از مواضع خود عقب نشینی نکردند. وگرنه حرف زدن از پشت رسانه های ماهواره ای و مصاحبه با خبرنگاران مانند آن کاری که آقای رضا پهلوی انجام می دهد که بسیار راحت است و هزینه ای ندارد! برای اولین بار در طول تاریخ 32 ساله ی جمهوری اسلامی (بدون احتساب 18 تیر) مردم به طور تقریبا یکپارچه به خیابان ها آمدند و آبروی نداشته ی مستبدان را بردند و این به لطف جناب موسوی و کروبی بوده است. رژیم هیچ گاه به این اندازه وحشت نکرده و بر خود نلرزیده بود و مشروعیت نداشته ی آن بر باد نرفته بود. وگرنه این خارج نشینان گرامی مانند شهرام همایون تا ابد هم نمی توانستند تا اینقدر بر استبداد خدشه وارد کنند و مردم معترض را زیر یک پرچم متحد کنند. خواسته های این ها همان خواسته های مردم است و بر خلاف نظر شما بر این باور هستند که قانون اساسی باید دستخوش تغییراتی شود تا حقوق شهروندی مانند سال های اخیر پایمال نشود. حتی اصلاحطلبانی مانند تاجزاده و خزعلی و غیره هم تلویحا پذیرفته اند که نه تنها در چند سال اخیر که در طی 32 سال به مردم جفا شده است و مردم ما انقلاب سال 57 را برای آزادی انجام دادند!
دوست گرامی
پاسخحذفدر مورد عکس های بالای وبلاگم و رابطه ی آن با خمینی باید عرض کنم که من هیچ گاه نگفته ام که خمینی آدم درستی بوده است. خمینی مردم نا آگاه آنزمان ایران را فریب داد و قدرت را از شاه گرفت و با افزودن اختیاراتی بیشتر به ولی فقیه منتقل کرد و از روایات و خرافات تشیع غولی درست کرد که از بین بردن آن نیازمند همت و همکاری سرسختانه ی جوانان امروز ممکلت ماست تا نا آگاهی و اشتباه پدرانشان را جبران کنند. دوست گرامی من خمینی را به هیچ عنوان قبول ندارم ولی موسوی و کروبی را تحسین می کنم که از داخل همین سیستم مخوف بر علیه استبداد بلند شدند و الان در بند هستند بدون این که ذره ای از مواضع خود عقب نشینی کرده باشند. این بلا بر سر منتظری هم آمد.
شما را ارجاع می دهم به بیانات و منشور جنبش سبز که خواسته ی تمام مردم ایران را به ر........."
پاسخحذفمن هم به نوبه خود شما را به سخنان خود آقای موسوی ارجاع میدهم که هدفش را به تقلید از خمینی "بازگشت به جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" عنوان نمود. دهه خونین و سیاه ۶۰ را با وقاحت "دوران طلایی امام" نامید.
از اظهار لحیه ای که راجع به شهدای قتل عام سال ۶۷ در مقابل کانال تلویزیونی اتریش کرده است دیگر چیزی نمیگویم.
" انقلاب سال 57 را انقلابی برای تمام مردم و در حهت خواسته های شهروندی می داند....."
و البته خود و دیگر خودیهای نظام را میراث خواران و سخنگویان ان انقلاب. بارها هم غیر خودیها را از این "میراث پدری"!!!! محروم کرده اند.
" برای تحقق حقوق شهروندی همه جور محدودیت و توهین و زورگویی را از طرف مسبتبدان مرتکب شدند."
البته شاید بهتر بود که میگفتید بهانه مخالفتشان "تحقق حقوق شهروندی" بود و گر نه ایشان میخواستند در تحت لوای همین حکومت ولایت فقیه رییس جمهور شود. هدفشان هم اجرای بی تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه بود. نمیدانم که چطور با ولایت فقیه که ناقض اصل حاکمیت ملی و حق شهروندی است میتوان به حقوق شهروندی رسید. من نمیدانم که شما چند سال دارید اما باید استاد دجال اینها یعنی خمینی را میدیدید که چطور وعده های فریبنده میداد، وعده هایی که این حرفها به گرد پایش هم نمیرسد، از آزادی مارکسیستها گرفته تا رفتن خودش به قم پس از پیروزی انقلاب. اینها فریب هست برای سوار شدن بر موج مطالبات مردم. هر موقع هم بر اساس مد روز تغییر میکند.خمینی با چپ نمایی فریبکاری میکرد، خود آقای موسوی و بقیه خط امامیها هم در دوران استیلای ایدولوژی چپ، با چپ نمایی کارشان را پیش میبردند و از جنبش مردم سواری میگرفتند، حالا که دوره دوره حقوق شهروندی و حقوق بشر است، به دجالگریهای حقوق بشری رو میاورند. منتهی جابجا دم خروس ارتجاع و انحصار طلبی هم از زیر عبایشان بیرون میزند. از خودی غیر خودی کردنشان پیداست که تنها به دنبال گرفتن سهمی از غارت مردم ایرانند.
بدلیل همین اعتقادشان هم به استبداد و انحصار طلبی فوق العاده، جنگشان با رقیب قدر حاکم ماهیتا چیزی جز جنگ قدرت نیست. بقول سعید حجاریان مغز متفکر اصلاح طلبان، هدف "فشار از پایین برای چانه زنی در بالا" است. به عبارتی نگاهشان به مردم، نگاهی ابزاری است.
" این دو بزرگوار با روحیه ی شکست ناپذیر و در دهان گرگ ذره ای از مواضع خود عقب نشینی نکردند. وگرنه حرف زدن از پشت رسانه های ماهواره ای و مصاحبه با خبرنگاران مانند آن کاری که آقای رضا پهلوی انجام می دهد که بسیار راحت است و هزینه ای ندارد! "
-----------------------------------دنباله -------------------------
پاسخحذفآخر صحبت از "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" چه نفعی برای مردم دارد که ما مردم باید رهین منت این آقایان بابت هزینه قدرت طلبی شان باشیم؟ دو بند مافیایی بر سر لاشه ای به نام کشور ایران با هم دوا دارند و هر یک سهم بیشتری میخواهد، حالا این سهم خواهی میتواند به جاهای باریکی بینجامد ولی این چه ربطی به من ایرانی دارد؟ از دید من شهروند ایرانی هر دو این مافیاها غاصبند و هر یک که چیره شود جز مصیبت و فقر ارمغانی ندارند شما ببین امثال ندا، اشکان، فرزاد کمانگر و علی صارمی و سعید ماسوری چه بهایی پرداختند و آنرا با این "رهبران" مقایسه کن. اگر هزینه دادن ارزش داشته باشد، ان هزینه دادنی ارزش دارد که بابت رهایی ایران و آزادی و حقوق ایرانیان داده شود و نه بهایی که بابت سهم خواهی هر چه بیشتر مافیاها از هم پرداخت میشود. البته اشتباه نشود، من موافق نقض حقوق و آزادیهای هیچکس حتی امثال موسوی و کروبی هم نیستم. به عقیده من اینها باید در دادگاهی مردمی و با رعایت تمامی استانداردهای دادگستری استاندارد و حقوق یک متهم، بابت جنایاتشان به مردم ایران پاسخگو باشند. اینها خود بخشی از نظام هستند و خواسته آنها تنها گرفتن سهمی از غارت ملت ایران و گرفتن میز و صندلی وزارت و وکالت و گرفتن رانتهای از دست رفته است.
معلوم است که ایستادن در مقابل تمامیت نظام ولایی بهایی بمراتب سنگین میطلبد. اما نشستن در خارج و تحمل غربت بمراتب شریفتر از شرکت در این حکومت و سوء استفاده رذیلانه ای است که اصلاح طلبان و سبز اللهیها به رهبری امثال موسوی و کروبی دارند از مردم میکنند تا با "فشار از پایین " و بقیمت خون و جان و آرزوهای مردم به "چانه زنی در بالا" بر سر قدرت بپردازند. با تمام اختلافی که با رضا پهلوی دارم وی و دیگر سرنگونی طلبان را بمراتب شریفتر از امثال کروبی موسوی جنایتکار میدانم که تنها برای گرفتن پاره استخوانی از قدرت به پاچه گیری از رفقا و برادران سابق خود روی آورده اند.
"برای اولین بار در طول تاریخ 32 ساله ی جمهوری اسلامی (بدون احتساب 18 تیر) مردم به طور تقریبا یکپارچه به خیابان ها آمدند و آبروی نداشته ی مستبدان را بردند و این به لطف جناب موسوی و کروبی بوده است. رژیم هیچ گاه به این اندازه وحشت نکرده و بر خود نلرزیده بود و مشروعیت نداشته ی آن بر باد نرفته بود."
------------------------دنباله -----------------------------------
پاسخحذفبر خلاف تصور شما مردم بمراتب یکپارچه تر در سال ۶۰ به خیابانها آمدند، منتهی رژیم بمراتب یکپارچه تر بود و قوای سرکوب با شرکت و مباشرت همین خط امامیهای جنایتکاری از قبیل موسوی مردم را سرکوب میکردند و یک دهه مشغول سرکوب، کشتار و غارت مردم بودند و با کمال وقاحت هم آنرا "دوران طلایی" خمینی نامیدند.
منتهی رژیم در طول این ۳۰ سال روز به روز ضعیفتر شده است. به علاوه به خاطر ماهیت ارتجاعی قدرت جمهوری اسلامی چماقداران و جنایتکاران نظام هم دچار شقه هر چه بیشتر شده و خود به پاچه گیری از هم پرداختند و هر روز تعداد بیشتری از چماقداران سابق مشمول حذف شدند. پارسال پس از نزدیک به ۳۰ سال جناح خط امام از قدرت حذف شد و این پاچه خواری امثال موسوی و کروبی هم دقیقا برای گرفتن سهمشان از قدرت است. این شقه درونی خود انعکاس و حاصل مبارزات توده ای مردم بر علیه نظام جمهوری اسلامی است که هرگز در طی این ۳۰ سال متوقف نشده و با شدت ادامه داشته است. مشروعیت انهم بتدریج در مدت ۳۰ سال رو به فرسایش گذاشته است، به محکومیتهای سازمان ملل در دوران طلایی !!! نگاه کنید تا بدانید که چه میگویم. البته اثر تکنولوژیهای ارتباطی مثل اینترنت، تویتر و غیره را نباید نادیده گرفت که دیگر امکان پنهانکاری را در دنیای امروز از بین برده اند.
"وگرنه این خارج نشینان گرامی مانند شهرام همایون تا ابد هم نمی توانستند تا اینقدر بر استبداد خدشه وارد کنند و مردم معترض را زیر یک پرچم متحد کنند."
این اتحاد مردم بر علیه جمهوری اسلامی، نه کار امثال شهرام همایون است و نه کار امثال موسوی و خاتمی و کروبی. این داستان ۳۰ سال مبارزه است و موج روز افزون آگاهی مردم. امثال موسوی هم درست مثل مرادشان خمینی بدنبال موج سواری و سوء استفاده از مردمند تا به غایت مطلوبشان یعنی "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" برسند. حداقل درود به شرف شهرام همایون که نه دست در قتل عام ننگین ۶۷ داشت، نه دخالتی در کشتار های دهه ۶۰ ، نه در ایران گیت (بر خلاف موسوی) و ادامه جنگ ایران و عراق به ضرر ملت ایران و بسود غرب. الان هم نام سهم خواهی از گرگان حاکم را با فریبکاری "مبارزه با استبداد" یا "مبارزه برای برقراری حقوق شهروندی" نمیگذارد. سیاست رسمیش هم "فشار از پایین برای چان زنی در بالا" -بخوانید سوء استفاده از مردم و موج سواری خمینی ور - نیست. بر خلاف موسوی به خمینی این قاتل و جانی شارلاتان هم "ارادت" ندارد.
" و بر خلاف نظر شما بر این باور هستند که قانون اساسی باید دستخوش تغییراتی شود"
نمیدانم کجای شعار "اجرای بی تنازل قنون اساسی" که شعار آقای موسوی است این معنا را به ذهن کسی متبادر میکند که ایشان دنبال "تغییر" قانون اساسی است، انهم وقتی که این اجرای قانون با محوریت ولایت فقیه باشد. کاملا بر عکس، ایشان میخواهد سم ولایت فقیه را در کپسول قانون اساسی پنهان کرده و آنرا به اسم قانونگرایی بخورد مردم دهد. مجموعه مواضع ایشان نشان میدهد که تغییری هم اگر در قانون اساسی باشد نه تغییری اساسی و به نفع حقوق و آزادیهای مردم، که تغییراتی است که منافع مافیاهای حاکم را تامین کند،، نگاهی به شرایط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بیندازید تا ببینید که چه میگویم.
"حتی اصلاحطلبانی مانند تاجزاده و خزعلی و غیره هم تلویحا پذیرفته اند که نه تنها در چند سال اخیر که در طی 32 سال به مردم جفا شده است و مردم ما انقلاب سال 57 را برای آزادی انجام دادند! "
کاملا درست است، منتهی اینان علت را در اجرای "ناقص" قانون میدانند و به همین علت هم آقای موسوی به دنبال "اجرای بی تنازل قانون اساسی " هستند. نگاهی به توصیفات مکارانه اینان از دوران خمینی بیندازید تا ببینید که اینان چطور از ان دوران خونین و سیاه، برای جوانانی که ان دوران را ندیده اند، تصویری رویا گونه از بهشت روی زمین میسازند. آیا نشنیده اید که آقای موسوی از دوران سیاه ۶۰ به عنوان "دوران طلایی|" امامش یاد میکند.
اجازه بدهید همینجا بگویم که من با همراهی اینان با جنبش مردم هیچ مشکلی ندارم، اما اینان همراهی نمیخواهند، اینان به دنبال اعمال رهبری جنبش مردم هستند تا جنبش مردم را به نا کجا اباد منافع طبقاتی حقیرشان بکشانند و خمینی وار جنبش را در پای ان قربانی کنند. به عقیده من این نهایت بی احترامی به شهدای انقلاب ۵۷ و شهدای پس از انقلاب ۵۷ است که بدست اینان در زندانها کشته شده اند و مردم، جوانان و زنان سرکوب شده ایران است که خط امامیهای جنایتکاری مثل موسوی با ان سابقه خونبار بخواهند رهبر جنبش مردم شوند.
"در مورد عکس های بالای وبلاگم و رابطه ی آن با خمینی باید عرض کنم که من هیچ گاه نگفته ام که خمینی آدم درستی بوده است. ......."
پاسخحذفجای تعجب است. پست اصلی شما در مدح و تمجید موسوی و کروبی، از شاگردان و تربیت شدگان مکتب ولی فقیه اول است. آقای موسوی بارها از "ارادت " خود به خمینی این جرثومه فساد سخنها رانده است. آقای کروبی هم که یار غار امامش بود. به نظر من این جمع اضداد است که هم فردوسی و کسروی و مصدق را تحبیب و ستایش کرد هم موسوی و کروبی را که از شاگردان و ستایشگران خمینی بوده اند، یعنی مردی که در تضاد با تمام این بزرگان و ارزشهایی بود که این بزرگان بر سر ان ایستادند.
از توضیحات شما بسیار سپاس گزارم. ولی باید بگویم که شما یک کم زاویه ی دیدتان اشتباه است.
پاسخحذفشما عبارت "دوران طلایی امام" را دستاویزی قرار دادید تا موسوی و کروبی را بکوبید. شما نمی توانید موضوع الان را با موضوع حتی دو سال پیش مقایسه کنید چه برسد به اینکه با 20 یا 30 سال پیش مقایسه کنید. مردم ما انقلاب را برای آزادی انجام دادند اما فریب خمینی را خوردند و مشکل اینجا بود که مغزهای آن زمان مردم ما هم پوسیده و پر از خرافات بود. وقتی علی شریعتی روشنفکر آن زمان نامیده می شد باید دریافت که حتما اوضاع خیلی ناجور بوده است. ما عملا روشنفکر نداشتیم و کسانی چون زنده یاد داریوش فروهر و مسعود رجوی و قطب زاده که روشنفکرنما بودند خمینی را به ایران آوردند. خمینی خبیث ولایت فقیه را ناگهان در سال 58 پیاده کرد و امثال مجاهدین فهمیدند که در این سیستم جایگاهی ندارند. آن ها هم به فکر مردم نبودند منتهی قدرت خودشان به خطر افتاده بود. حقیقت این است که مردم ما آنزمان اکثرا خمینی را می خواستند و دیدیم که موقع مرگش هم چقدر برایش سر و دست شکاندند و چندین میلیون نفر در مراسم ختمش شرکت کردند. آن زمان به هیچ عنوان با الان قابل مقایسه نیست. امروزه مردم از خمینی با نفرت یاد می کنند چون تازه فهمیدند چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است. مردم ما پس از 18 تیر بود که کم کم شورش کردند و برای اتحاد کوشیدند و این در سال 88 به اوج خودش رسید. سخنان مهندس موسوی و شیخ کروبی هم مانند خیلی از کسان دیگر کم کم در طی زمان تغییر کرد و تندتر شد چون طرز اندیشه ها عوض شده است. حتی مردم الان مثل دو سال پیش هم فکر نمی کنند. فضا همیشه در حال دگرگونیست. امروزه اصلاحطلبان همگی یا به زندان افتاده اند و یا به خارج کشور رفته اند و در آن جا فعالیت می کنند. کم کم خودشان هم به این نتیجه رسیده اند که ولایت فقیه هم فرقی با شاه نداشت و حتی بدتر هم هست چون به نام دین حکومت می کند. بارها علننا میرحسین موسوی رو دروی خامنه ای ایستاد و در بیاناتش حرف های او را می کوبید. منتهی این اصلاحطلبان بعضا رویشان نمی شود که علننا همه چیز را انکار کنند و می گویند ما ولی "مطلقه" فقیه نمی خواهیم اما اگر نیک بنگریم روز به روز خواسته ها و مطالبات این ها زیادتر می شود. اتفاقا از این نظر که آن ها بعضی وقت ها به طور شفاف و صریح حرف نمی زنند حرف شما درست است. اما این جرقه ی جنبش آزدادیخواهی سبز را این دو تن راه انداختند. خود موسوی علننا اعلام کرد که همراه جنبش است و نه رهبر جنبش. ولی چون از نسل قدیم است نظرش درباره ی "امام راحلش" اینگونه است و نباید انتظار دیگری از او داشته باشیم. مهم نسل جدید و جوان هستند که پیشرو جنبش سبز هستند.
در مورد عکس های بالای وبلاگم هم عرض کنم که هرکس را باید در قالب زمان خودش سنجید. کروبی و موسوی با دوران مشروطه قابل مقایسه نیستند. تازه اگر بخواهیم مقایسه کنیم و حرف شما را هم فرض بگیریم مگر ستارخان و باقرخان به دنبال حذف سلطنت و کل سیستم بودند؟ آنها رفرم در قالب مشروطه و سلطنت قاجار می خواستند. و جالب تر این که جنبش سبز به مراتب براندازتر و خواستار تغییرات بیشتری نسبت به جنبش مشروطه است. پس حرف شما صحیح نیست.
جنبش راه سبز بارها خواستار رفراندوم برای تعیین حاکمیت مردم شده است و کروبی و موسوی و حتی زهرا رهنورد اعلام داشته اند که قانون اساسی وحی منزل نیست و تغییر پذیر است. حاکمیت ملی خواسته ی اصلی مردم ماست. در صورت عدم پذیرش این اصل مهم از سوی موسوی و کروبی آنگاه سخن شما درست است چون آزموده را آزمودن خطاست.
پاسخحذفما ایرانیها تاریخا به گفتن "انشا الله که گربه است" گفتن عادت داریم. این نوشته شما خود بهترین دلیل است. فرموده اید که:
پاسخحذف"شما عبارت "دوران طلایی امام" را دستاویزی قرار دادید تا موسوی و کروبی را بکوبید."
بله کاملا درست است، انکار نمیکنم. چرا که کسانی را که سیاه ترین دوران تاریخ ایران را "دوران طلایی" میخوانند نه با آرمانهای مردم همراهی دارند و نه اساسا زهنیتشان تغییر کرده، تغییر لفظ شان هم ناشی از موقعیت فرودستشان در تعادل قواست.
" وقتی علی شریعتی روشنفکر آن زمان نامیده می شد باید دریافت که حتما اوضاع خیلی ناجور بوده است."
آیا علی شریعتی تئوریسین و مرشد خمینی بوده است؟ یا بالعکس؟ بد نیست بدانید که از همان ابتدای بدست گیری قدرت توسط خمینی و در همان دوران طلایی !!!! کتب شریعتی را جمع آوری میکردند و طرفدارانش تحت آزار و تعقیب بودند. اساسا شریعتی با تمام ایراداتی که داشت، به مراتب روشنفکرتر از خمینی و خامنه ای و موسوی بودند. اینان عقب مانده ترین بخشهای جامعه بودند که با تقیه و تزویر نیروهای انقلابی را سرکوب کردند و دست به سرکوب جوانان، دانشجویان، زنان و غیره زدند. حالا امثال موسوی و کروبی و خاتمی با یک چرخشمداری دیگر دارند خود را به رنگ محیط در میاورند تا همان بلایی را سر جنبش کنونی بیاورند که بر سر انقلاب ۵۷ آوردند. آنها نه به آرمانها و فکر انقلاب ۵۷ پایبند بودند و نه به فکر و آرمان جنبش کنونی مردم. تنها به فکر گرفتن ماهی خود از رودخانه جنبش مردم هستند. البته حرفهایشان تغییر کرده، اما از لحاظ فرصت طلبی و آپورتونیسم، همان موجوداتی هستند که بودند.
فرموده اید که :
" ما عملا روشنفکر نداشتیم و کسانی چون زنده یاد داریوش فروهر و مسعود رجوی و قطب زاده ....."
از بین این افرادی که نام بردید آقای قطب زاده که اساسا روشنفکر نبود، مسعود رجوی چریک بود و معتقد به انقلاب مسلحانه. تنها زنده یاد داریوش فروهر بود که از یاران دکتر مصدق بود و برای من جای تعجب است که شما دیکتاتورهای آدمکشی مثل موسوی و خاتمی و کروبی را روشنفکر میدانید، اما مردانی امثال زنده یاد فروهر و همسرش را روشنفکر نمیدانید. نمیدانم شما چطور روشنفکر را تعبیر و تفسیر میکنید اما ظاهرا تعریف و تعبیر شما و من از روشنفکر با هم متفاوت است.
به نظر من زنده یاد داریوش فروهر به خاطر مخالفت قاطعانه با ولایت فقیه و جریان مسخره اصلاح طلبی رژیم جانش را از دست داد، در حالیکه امثال موسوی و خاتمی و کروبی فرصت طلبانی هستند که تا توانستند در دوران طلایی امامشان در خدمت ارتجاع بودند و به امامشان خدمتها کردند. الان هم اگر در رژیم راهشان دهند، حاضرند برای بدست آوردن رانتهای قدرت به همین خامنه ای خدمت کنند. هر چه باشد تمام جوش و خروش اینها برای آنست که "خودیهای نظام" بر سر سفره نظام بنشینند. ما مردم "ناخودی" هم که جز خدمت به مافیاهای رژیم اصلا وظیفه ای نداریم. نمیدانم چطور شما داریوش فروهر را روشنفکر نمیدانید اما امثال موسوی و کروبی را روی سر میگذارید و حلوا حلوا میکنید.
آیا ما در ان زمان مهندس امیر انتظام را نداشتیم، که بخاطر مخالفت با خلف وعده خمینی در تشکیل مجلس موسسان که قولش را در پاریس داده بود، به زندان افتاد و همین چماقداران خط امامی برایش پرونده ساختند و تا همین امروز بدون محاکمه در زندان است؟
--------------------------------------دنباله-------------------------------
پاسخحذف"مجاهدین فهمیدند که در این سیستم جایگاهی ندارند. آن ها هم به فکر مردم نبودند منتهی قدرت خودشان به خطر افتاده بود"
حرفهایی که شما میزنید اصلا مستند نیستند. مجاهدین سعی کردند که در انتخابات برنده شوند که نشدند. البته بسیاری از نیروها بخاطر تقلب رژیم از مجلس باز ماندند. منتهی مجاهدین بر خلاف موسوی و کروبی و حجاریان و در کل باند چماقدار خط امام، بخاطر قدرت نبود که با رژیم درگیر شدند. مجاهدین بخاطر تحریم رفراندم قانون اساسی و مخالفت با ولایت فقیه مورد غضب خمینی قرار گرفتند، اموالشان مصادره شد، کتک خوردند و زندانی شدند و دست آخر به فرمان خمینی قتل عام شدند. اینها هم مربوط به سالهای ۵۹ و ۶۰ است که مجاهدین یا مورد حمله چماقداران حزب جمهوری اسلامی قرار میگرفتند که توسط امثال موسوی بسیج میشدند، یا آنکه مورد ضرب و شتم سپاه قرار میگرفتند، در زندانها مورد تجاوز قرار میگرفتند و .....در ان زمان موسوی نوکر و مخلص و ملیجک ولی فقیه اول بود و کروبی هم یار غار امامش.
این به نظر من تناقض است که شما کسانی را که همان اوائل به ولایت فقیه اعتراض کردند و بخاطر ان جان دادند، روشنفکر نمیدانید ولی امثال کروبی و موسوی را که در تمامی جنایات رژیم شرکت داشته و هنوز هم به امام دجالشان اظهار ارادت میکنند، روشنفکر میدانید و جرایم سابقشان را زیر سبیلی در میکنید. به نظر شما بیطرفانه فکر نمیکنید و افراد مخالف و موافقتان را با یک معیار واحد نمیسنجید. قصه شما قصه یک بام و دوهواست.
باز این برای من تناقض ست که شما با تمام این احوالات مجاهدین را بخاطر قدرت در جنگ با خمینی میدانید اما موسوی و کروبی و اصلاح طلبان را با ان فرهنگ وحشتناک قبیله ای خودی-غیر خودی و سابقه انحصار طلبی چه در زمان انقلاب و دوران طلاییشان و چه هم اکنون که تمام هم و غمشان تقسیم قدرت بین "خودیهای نظام" است را، "مبارزین صدیق راه آزادی" میدانید، که در اثر گذشت زمان تغییر کرده اند. با کمال تاسف باید بگویم که تمام تغییر آنها منحصر به تغییر لفظ و زبانشان است آنهم برای فریبکاری و ایجاد توهم در مردم و بالمال سواری گرفتن از جنبش مطالباتی مردم ایران. الحق که درسشان را از استاد دجالشان بخوبی آموخته اند که وی هم با جنبش مردم در سال ۵۷ چنین کرد.
فرموده اید که :
"حقیقت این است که مردم ما آنزمان اکثرا خمینی را می خواستند و دیدیم "
اگر ما مردم خمینی را میخواستیم، که چرا برای سرکوب همین ما مردم در سال ۶۰ بر رویمان آتش گشودند در حالیکه تضاهراتمان مسالمت آمیز هم بود. اگر ما مردم خمینی را میخواستیم چرا در دهه ۶۰ اعدام و کشتار سکه رایج بود؟ چرا هر روز ۵۰ تا ۵۰ تا اعدام میکردند و عکس آنها را هم در روزنامه ها می انداختند؟ همان موقع وقتی یکی از مطبوعات خارجی از رفسنجانی علت این ادمهای وحشیانه و بی حد و حساب را پرسید گفت، ما اگر امروز صد تا صد تا نکشیم، فردا باید هزار هزار بکشیم، که اعترافی است به منفوریت رژیم. با ایناعدامها و کشتارهای دوران طلایی !!! بود که جو ترور و ترس را حاکم کردند و مالا جنایت سال ۶۷ را آفریدند. پس مردم خمینی را نمیخواستند.
"و دیدیم که موقع مرگش هم چقدر برایش سر و دست شکاندند و چندین میلیون نفر در مراسم ختمش شرکت کردند"
مطمئن باش که موقع مرگ خامنه ای هم چنین جمعیتی بلکه بیشتر را هم خواهی دید. ساندیس را برای همین روزها ساخته اند دیگر! آخر شما فکر نمیکنی که گرد آوردن این جمعیت برای یک حکومت متکی به نفت کاری ندارد.اینها مرگ خمینی را تا مدتی مخفی کردند تا بتوانند تدارکات مربوط به تشییع جنازه اش را ببینند. گرد آوردن اینهمه مرده خور از سرتاسر ایران که کار مشکلی نیست.
------------------------دنباله -------------------------------------------------------
پاسخحذف"امروزه مردم از خمینی با نفرت یاد می کنند چون تازه فهمیدند چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است"
ان موقع هم مردم از خمینی نفرت داشتند منتهی جو خفقان بمراتب بیشتر بود. یادتان باشد که امروز رژیم بمراتب بیش از آنزمان شقه تر و ضعیفتر شده است. ریزش در ان بمراتب بیشتر است.
" سخنان مهندس موسوی و شیخ کروبی هم مانند خیلی از کسان دیگر کم کم در طی زمان تغییر کرد.....ء
مصداق کامل یک مشت فرصت طلب و پوپولیست به تمام معنا که به مقتضای تقاضای مشتری، کالای جدیدی عرضه میکنند و حرفشان را بر اساس منافع خود و مقتضیات زمان تغییر میدهند. الحق و والانصاف که شاگردان خمینی اند. آیا اگر اینها یک مشت شارلاتان نبودند حرفهایشان اینقدر تغییر میکرد؟
".......کم کم خودشان هم به این نتیجه رسیده اند که ولایت فقیه هم فرقی با شاه............"
کم کم به این نتیجه نرسیدند. این چیزها از اول هم معلوم بود منتهی در دوران طلایی !!!ولایت فقیه برای رسیدن به پست و مقام و ترقی لازم بود، حالا عکسش لازم است. هر چه باشد اینها دنبال قدرتند و نوکر ان، نه نوکر ولایت.
"........ بارها علننا میرحسین موسوی رو دروی خامنه ای ایستاد و در بیاناتش حرف های او را می کوبید......... "
میر حسین در زمان خمینی هم با خامنه ای اختلاف داشت. منتهی این اختلاف نه بر سر حق و حقوق مردم، که صرفا اختلاف دو مافیا بر سر تقسیم قدرت بوده است. الان هم همینطور است، منتهی امروز دیگر خمینی نیست که از ملیجکش طرفداری کند.
"...... منتهی این اصلاحطلبان بعضا رویشان نمی شود که علننا همه چیز را انکار کنند...."
حرفتان را اصلاح میکنم. مساله این نیست که رویشان نمیشود، مساله اینست که بندهای ارتباط اینها به این رژیم بسیار محکمتر از آنست که بتوانند اصل این نظام را زیر سوال ببرند. هر چه باشد رفتن این نظام خود آنها را برای پاسخگویی روانه دادگاه ها خواهد کرد تا پاسخگوی جنایاتشان باشند وگر نه اینها از کی تا بحال اینطور "با حیا" شده اند و دچار "شرم حضور" که بقول شما "رویشان نمیشود"؟ اینها در وقاحت هیچ اندازه نمیشناسند. باید آنها را در دوران طلاییشان میدیدید. اسلامی جماعت و حیا!!!!؟؟؟؟؟
"اگر نیک بنگریم روز به روز خواسته ها و مطالبات این ها زیادتر می شود."
بله خوب وقتی مردم بیشتر میخواهند اینها هم برای عقب نماندن از قافیه و بالا بردن قیمتشان پیش ولی فقیه ارتجاع حرفهای گنده و دهن پر کن میزنند منتهی جرات زیر سوال بردن اصل نظام را ندارند هر چه باشد، اعتراض اینها صرفا برای تقسیم قدرت با خودیهای نظام است و تمام تلاششان برای آنکه موقعیت سابق خود را در ساخت و بافت قدرت به عنوان یکی از خودیهای نظام بدست آورند. وقتی هم که این موقعیت را گرفتند دیگر تمام ان قول و حرفها فراموش میشود و اینها خود بسیار پیشتر و بیشتر از ولی فقیه به سرکوب و کشتار مردم معترض میایند، درست مثل همان دوران پرشکوه طلایی !!! امامشان.
-------------------------------------دنباله -------------------------------------------
پاسخحذف"اما این جرقه ی جنبش آزدادیخواهی سبز را این دو تن راه انداختند."
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد/ . جرقه استقلال آمریکا از انگلستان را هم قانون مالیات چای که از لندن آمده بود، زد. جرقه انقلاب مشروطه را هم چوب خوردن دو بازاری توسط حکومت قاجار زد. این را که بخاطر عشق به مردم نکردند. هدفشان سوء استفاده از جنبش مردم بود برای رسیدن به قدرت. شما که از زدن جرقه اینطور مشعوف میشوید و حظ میکنید، چرا از فراخوانهای متعدد اینها برای لغو تظاهرات مردم سخن نمیگویید؟ اینها بیش از آنکه محرک جنبش مردم باشند، ترمز آنند که خود بهترین دلیل است که زدن جرقه جنبش توسط اینان از سر عشق اینها برای رهایی مردم نبوده است. بقول سعدی /گاه باشد که کودکی نادان/به غلط بر هدف زند تیری/
" خود موسوی علننا اعلام کرد که همراه جنبش است و نه رهبر جنبش."
این فقط نشان میدهد که درس شارلاتانیسم را از خمینی دجال بخوبی آموخته است. خمینی هم جابجا میگفت که "رهبر ما ان طفل دوازده ساله ای است که نارنجک بخود میبندد و خود را زیر تانک میاندازد" که مثلا خود را مردمی نشان دهد و بی ادعا و جابجا هم میگفت که اگر ۳۵ میلیون نفر (جمعیت آنروز ایران) بگویند بله، من میگویم نه.
آقای موسوی هم جابجا خود را همراه جنبش میخواند، جابجا هم برای جنبش هدف تنظیم میکند که ما بدنبال "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشت، نه یک کلمه کمتر " هستیم. یا آنکه تظاهرات از پیش تعیین شده را لغو میکند. کسی که رهبر جنبش نیست بسیار غلط میکند که برای جنبش هدف معلوم میکند.
"ولی چون از نسل قدیم است نظرش درباره ی "امام راحلش" اینگونه است "
نظرش به امام راحلش به علت تعلقش به نسل قدیم نیست، بلکه از سر دست داشتن در جنایات ضد بشری است به فرمان امامش. بسیارانی از همان نسل در زمان نخست وزیری موسوی در دوران طلایی امامش بخاطر نه گفتن به امام دجال موسوی جانشان را از دست دادند. مگر خمینی نماینده نسل قبل بود که وی به خاطر تعلق به نسل قدیم چنین میگوید؟
"...... و نباید انتظار دیگری از او داشته باشیم."
ما که از اول هم از ایشان و همراهان خط امامیش توقع دیگری نداشتیم. این انتظارات را امثال شما دارید با بزرگ کردن این جرثومه های فساد دامن میزنید. یک نگاهی به تیتر پست تان بیندازید تا منظورم را متوجه شوید.
-------------------------دنباله --------------------
پاسخحذف"......مهم نسل جدید و جوان هستند که پیشرو جنبش سبز هستند......."
البته نسل جوانی که بخواهد چنان رهبرانی داشته باشد، در بهترین حالت چیزی بهتر از سعید عسکر نمیشود.
"در مورد عکس های بالای وبلاگم هم عرض کنم که هرکس را باید در قالب زمان خودش سنجید. کروبی و موسوی با دوران مشروطه قابل مقایسه نیستند. "
چه کسی گفت که آنها را با دوران مشروطه بسنجید. حرف سنجیدن و سنجش نیست. حرف، حرف تناقض است. آقای موسوی که مال امروز است و هنوز هم نفس میکشد. هنوز هم به امام خمینی راحلش ارادت دارد. اگر آقای موسوی به آرمانهای مشروطه و ستار خان باور دارد چطور میتواند ارادت قلبی به خمینی این پیرو فکری و شاگرد مکتب شیخ فضل الله داشته باشد؟
اگر آقای موسوی به مصدق باور دارد و آرمانهایش یعنی آزادی، دموکراسی و استقلال، که چطور میتواند به مردی چون خمینی ارادت بورزد که با نهایت رذالت و فرومایگی، مصدق را مشتی استخوان پوسیده نامید؟
اگر آقای موسوی به فردوسی و ایران دوستی اش باور دارد چطور میتواند مرید مردی باشد که ملی گرایی را خلاف اسلام میدانست و برای آب و خاک اساسا ارزشی قائل نبود؟ چطور میتواند مرادی داشته باشد که پس از ۱۵ سال دوری از وطن، احساسش "هیچ" بود؟
اگر هم آقای موسوی به هیچیک از اینها باور ندارد، شما خود چطور میتوانید هم به موسوی باور داشته باشید و هم به این بزرگان؟ این مگر تناقض نیست؟
"مگر ستارخان و باقرخان به دنبال حذف سلطنت و کل سیستم بودند؟ آنها رفرم در قالب مشروطه و سلطنت قاجار می خواستند."
آخر برادر من مگر آزموده را چند بار می آزمایند؟ اگر در ان زمان حکومت قاجار را اصلاح پذیر میدانستند، ما که بارها میزان اصلاح پذیری حکومت مذهبی را آزمایش کرده ایم. به تجربه دریافته ایم که حکومت مذهبی اصلاح پذیر نیست، حتی اگر نمیدانستیم ک مذهبیون "بدعت " را بر نمیتابند و آنرا گناهی کبیره میشمارند، حتی اگر تجربه حکومتهای مشابه را در قرون وسطی اروپا نداشتیم؟ تازه شما دوباره میخوهی اصلاح پذیری یک حکومت مذهبی را دوباره بیازمایی؟ ما به این ترتیب روز قیامت هم به آزادی و دموکراسی نمیرسیم؟
"و جالب تر این که جنبش سبز به مراتب براندازتر و خواستار تغییرات بیشتری نسبت به جنبش مشروطه است. "
من شک دارم که با رهبرانی چون موسوی و کروبی اساسا جنبش سبز بر انداز باشد چه رسد به برانداز تر.
"........... موسوی و حتی زهرا رهنورد اعلام داشته اند که قانون اساسی وحی منزل نیست و تغییر پذیر است.........."
کی چنین گفته اند؟ مگر خود آقای موسوی از اجرای بی تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت حرف نزد؟
"حاکمیت ملی خواسته ی اصلی مردم ماست. در صورت عدم پذیرش این اصل مهم از سوی موسوی و کروبی آنگاه سخن شما درست است "
اجرای بی تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه چطور میتواند کمترین تطبیق و تطابقی با حاکمیت ملی داشته باشد؟ تازه شما منتظرید که آقای موسوی بیاید و مخالفتش با حاکمیت ملی را در بوق کند تا شما باور کنید که حق با من است. به قول عربها /العاقلان بالاشاره/
با بیشتر حرف های شما موافق نیستم اما فقط در مورد زنده یاد فروهرها باید عرض کنم که حق با شماست و اشتباه از من بود. زیاد هم نوشتید ولی این سخنان شما برای من پذیرفتنی نیست. مردم داخل کشور زیر پرچم جنبش سبز با همراهی آقایان موسوی و کروبی به میدان رفتند و هزینه دادند و مطمئن باشید که مردم ما دیگر آنچنان به دنبال اطلاح طلبی نیستند و تغییر می خواهند. خارج نشینان (مثل خودم!) لطف کنند اگر کاری از دستشان بر نمی آید حداقل مردم را متفرق نکنند. اتفاقا جنبش تو این 2 سال خیلی خوب پیش رفت و من به هموطنان نسل جوان امید دارم.
پاسخحذف۱- با نهایت تاسف از اینکه با زیاده گویی بار قبل اسباب خستگی شما را فراهم کردم. فکر کردم که تا آنجا که ممکن است باید حق مطلب را ادا کرد.
پاسخحذف۲- نمیدانم که این برای چندمین بار است که این حرف بی معنای "مردم را متفرق نکنید" یا "وحدت را بهم نزنید" در طول این ۳۰ سال برای توجیه حاکم کردن مونولوگ خط امامیها (اصلاح طلبان فعلی) و بقیه جناح های رژیم، مثل چماق بر سر مخالفان کوبیده شده است. از دید من وحدتی که بخواهد با روشنگری بهم بخورد، وحدت کور کورانه است و همان بهتر که به هم بخورد! وحدت گرگ و میش بالمال به نفع گرگ تمام میشود! از دید من، این خیانت است که اجازه سوء استفاده گرگ از میش را داد.
۳- با توجه به صحبتهایمان به نظر میاید که هواداری شما از آقای موسوی بیش از آنکه مبنای عقلانی و استدلالی داشته باشید، احساسی و عکس العملی است و واکنش شماست به حاکمیت استبدادی ولایت فقیه که شما به غلط آنرا تنها به مافیای حاکم نسبت داده و تنها صدای اصلاح طلبان و امثال موسوی را، که در نتیجه ۳۰ سال سیاست حذف نیروهای مترقی، تنها صدای موجود است را صدایی آزادی بخش میدانید. من تا جایی که منطق اجازه میداد جلو رفتم اما در محدوده احساسات، نه میتوانم داخل شوم و نه اساسا درست است که داخل شوم.
ممنون از نظراتتان.
سلام دوست عزیز من از خوانندگان و علاقه مندان سایت بالاترینم و تا حالا هم نتونستم عضو این سایت بشم اگه لطف کنید و براتون امکان داره برای من دعوت نامه بالاترین ارسال کنید تا منم بتونم عضو این سایت بشم و بتونم خبرهای روز علمی و جالب رو از سایت های ایرانی و خارجی به اشتراک بزارم از شما ممنون میشم که این لطف را در حقه من بکنید اینم ادرس ایمیلم:minoosh.izadi@yahoo.com
پاسخحذف