از هنگامی که این حکومت ضد ایرانی و بیگانه بر مملکت ما سوار شد, آخوندها از هیچ تلاشی برای محو و کمرنگ کردن تمدن و تاریخ ایران باستان فروگذاری نکردند. شاید تقیه و کمی ترس از مردم بوده است که تاکنون تخت جمشید را علنا تخریب نکردند هر چند که با سهل انگاری عمدی در مراقبت از آن همچنان در صدد تخریب غیر مستقیم هستند. احتمالا نام اسکندر مقدونی در تاریخ بد در رفته است چرا که وی علیرغم به آتش کشیدن تخت جمشید ظاهرا اندک علاقه ای به هنر و فرهنگ داشت و بسیاری از مکتوبات پارسی آن زمان را به یونانی ترجمه کرد و به یونان انتقال داد. اما این آخوندها ثابت کرده اند که از قوم اسکندر مقدونی و مغول هم نسبت به ملت ایران بیگانه تر هستند و ایرانیت و کشور ایران برای آن ها نه تنها هیچ اهمیتی ندارد که دشمن آن هستند. آخوندها نام ملت را امت اسلامی و نام ایران را سرزمین اسلامی گذاشته اند و این کشور هم که غنیمت آن هاست, ملا از فرهنگ و هنر و تاریخ چه می فهمد؟ تنها چیزی که مهم است یک مشت قوانین عقب افتاده ی بیابانیست که آن هم زمان حمله ی جد این آخوندها به مردم ایران تحمیل شد. امروزه تمامی کشورهای جهان به دنبال تخته سنگ و سنگ شکسته ای هستند که آن را در موزه بگذارند و برای خود فرهنگ جعل کنند و خود را صاحب فرهنگ و هنر و تمدن بدانند اما این بیگانگان و بی فرهنگانی که نظیر آن ها را هیچ کس ندیده است به شدت اصرار دارند که از ایران چیزی باقی نگذارند و تنها چیزی که باقی بماند گورهای دسته جمعی امامزاده های مفتخوار باشد که از هر سو سر به فلک کشیده است.
این که مردم در طی این 32 سال کاملا از دین گریخته و به ملی گرایی روی آورده اند یک واقعیت است, یک امر بدیهیست. شاید اگر این حکومت بر سر کار نمی آمد مردم هیچگاه ذات و ماهیت اصلی ملاها را نمی شناختند و به ضرورت حذف دین از نهادهای حکومتی واقف نمی شدند. اقداماتی مانند محو نقاشی های شاهنامه به تقابل بیشتر دین و ملیت می انجامد و ضمن کساد شدن دکان آخوند, نسل جدید را بر خلاف نسل گذشته دوباره به تاریخ ایران باستان پیوند می دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما