۱۳۸۹/۱۰/۱۸

اعدام اعدام و باز هم اعدام, این بار در ملاعام

راستی و مردانگی از جامعه ی ما رخت بسته است و جای آن را خشونت و نامردی و دروغ فرا گرفته است. چه بر سر ما آمده است که برادر سر برادر را کلاه می گذارد و پدر محتاج به چند گرم مواد لعنتی به راحتی فرزند خود را می کشد؟ چه بر سر ما آمده است که به خاطر یک جدال نسبتا ساده ی عشقی فردی در میدان کاج و در میان جمعیت کشته می شود و هیچ کسی فریادرس جوانی نیست که در خون می غلطتد و از مردم کمک می طلبد. حال یعقوبعلی در ملاعام به دار آویخته شد* تا مردم مصیبت دیده ی ایران شاهد دست و پا زدن فردی دیگر باشند . بار دیگر قاتلی مقتول شد و طناب داربر گردن تا جنایتی دو بار تکرار شود.
به راستی مشکل کجاست؟ مگر نه این است که مردم ما به دیدن صحنه ی جنایت عادت کرده اند؟ مگر نه این است که دست و پا زدن فردی در ملاعام دیگر برای مردم عادی شده است؟ مگر 32 سال مردم ما صحنه ی به دار آویختن گناهکاران و بیگناهان را در سطح شهر ندیده اند؟ پس چرا باید از بروز جنایت هایی نظیر جنایت کاج و بی تفاوتی مردم تعجب کنیم وفتی 32 سال است محکومان به اعدام درسطح شهر و در جلوی دید کودکان خردسال و جوانانی که باید پیام آور نشاط و شادی و صلح باشند به دار آویخته می شوند. وقتی دیدن صحنه ی اعدام فردی در ملاعام برای مردم یک سرزمین عادی شد, تعجب نکنیم اگر حوادثی حتی بسیار تلخ تر از قتل میدان کاج اتفاق بیفتد و مردم و حتی ماموران نیروی انتظامی بی تفاوت از کنار آن بگذرند. واقعا مملکت ما به کجا می رود؟


--------------------------------------------------------------------------------
یعقوبعلی جعفری قاتل میدان کاج روز چهارشنبه 15 دی در ملاعام اعدام شد *          

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما