۱۳۹۰/۶/۱۰

زمانی به اتحاد و سپس آزادی خواهیم رسید که ذوب شدگان در پهلوی و رجوی از شخص پرستی دست بردارند

لازمه آزادی یک ملت از بند استبداد در درجه نخست یافتن راهکارهایی برای اتحاد و مشترک کردن هر چه بیشتر علایق و سلایق جمعی و دوری از عوامل گسست میان افراد ملت است. بعد از انتخابات سال ۸۸ اتحادی نسبی میان مردم و اکثر اقشار جامعه شکل گرفت که در خور توجه بود، اما پس از مدتی دوباره این گسست ایجاد شد که به نظر من باید آن را به حساب تاکید گروه های مختلف بر روی علایق فردی و نه فداکاری دانست. چه فرقی می کند که در آینده ایران حکومت پادشاهی پارلمانی و یا جمهوری باشد؛ آنچه اهمیت دارد این است که حاکمیت ملی در جریان باشد و نمایندگان مردم به صورت موقتی رتق و فتق امور را در دست گیرند و پس از مدتی قدرت را به نمایندگان دیگر واگذار کنند و به همین حالت قدرت دست به دست بچرخد و به اصطلاح "تقسیم قدرت" در جریان باشد. تنها کسانی سنگ یک نوع سیستم خاص را به سینه می زنند و بر آن تعصب دارند که اولا شخص یا صنف خاصی را برای دخالت دادن در امر سیاست در نظر دارند و دوما برای حاکمیت مردم ارزش چندانی قائل نیستند، همانند آخوندها که همیشه مرادشان از جمهوری اسلامی -جدا از این که جمهوری و اسلامی جمع اضداد است- دخالت صنف آخوند در حکومت داری و حاکمیت مطلقه ولی فقیه بوده است. در مورد پادشاهی باید بگویم که باید میان حکومت مشروطه و پادشاهی سلطنتی تفاوت قائل شد و این که سیستم مشروطه همان حاکمیت مردم و نمایندگان آن با احتساب حضور پادشاه به صورت نمادین و سمبلیک است. پادشاه در دستگاه مشروطه حق دخالت در امور کشورداری که مربوط به قوه مجریه (هیئت دولت) و قوه مقننه (پارلمان و مجلس سنا) را به هیچ عنوان ندارد و بود و نبودش اصلا به چشم نمی آید و علت بودن پادشاه در سیستم مشروطه هم چیزی جز حفظ سنت ملی و یادگاری گذشته نیست. اما دوستان سلطنت طلب گویا این مطلب را فراموش کرده اند و هنوز فرزند محمدرضا پهلوی را چیزی بیش از یک شهروند سیاسی می دانند و هنوز به دنبال سلسله منقرض شده پهلوی هستند. این شخص پرستان فراموش کرده اند که در سیستم مشروطه پادشاه اهمیتی ندارد بلکه مهم نفس مشروطه است. این که در مملکت ما ۳۲ سال پیش انقلاب شد (خوب یا بد) و سلسله پهلوی منقرض شد دیگر دلیلی ندارد که بعد از این همه سال آقای رضا پهلوی را علم کنیم و شاهنشاهی خیالی با توهمات خود بسازیم، در این صورت گویا به نظر می رسد که این دسته از افراد هنوز پس از ۳۲ سال خوی استبدادی را فراموش نکرده و مفهوم حاکمیت ملی را درک نکرده اند. آقای رضا پهلوی آزادیخواهی به نظر می آید که برای او چیزی جز حاکمیت ملی اهمیت ندارد و این را بارها نیز گفته است، اما باید توجه داشت که اگر آقای پهلوی واقعا آزادی و قانون (و نه شخص) ارزش دانسته و برای آینده ایران مفید می داند باید هر چه زودتر انزجار خود را نسبت به کسانی که پدرش را از یک شهروند عادی بالاتر بردند و حالا این کار را در قبال او هم دارند انجام می دهند، ابراز کند. اگر بر فرض در آینده ایران مشروطیتی بر قرار باشد حال پرسش اینجاست که چرا رضا پهلوی؟ دوران سابق که مدت هاست تمام شده است، پس هزاران بلکه میلیون ها ایرانی می توانند به عنوان پادشاه مشروطه واجد شرایط باشند. اما سلطنت طلبان فقط به او چسبیده اند، پس می توان نتیجه گرفت که برای این دسته افراد شخص مهم است. تازه بر فرض محال اگر صحبت از خاندان باشد چرا خاندان پهلوی؟ مثلا افراد خاندان قاجار و زندیه و افشاریه و حتی ساسانیان را اگر ردیابی کنیم، صدها هزار نفر را به این شیوه می توان به پادشاهی امیدوار کرد! در ضمن در یک دستگاه دموکراتیک, فرد به دلیل لیاقت و توانایی های خود از جانب ملت برگزیده می شود ولی در یک دستگاه سلطانی موروثی، فرد تنها به دلیل این که بی اختیار فرزند پدرش بوده برای صدارت برگزیده می شود و این مهم ترین ایراد به حکومت پادشاهی بوده است. پس سلطنت طلبان پهلوی پرست بهتر است در باورهای خود تجدید نظر کنند و با شخص الهی و خاندان پرستی خود مانع اتحاد میان مردم نشوند و آزادی را به تعویق نیفکنند.
از سوی دیگر تاریخ چیزیست که صرفا گذشته است و نمی توان آرزوها را در آن دخیل دانست. این که عده ای حکومت سابق را با رژیم کنونی مقایسه می کنند و نتیجه می گیرند که حکومت سابق امنیت و رفاه را برای آن ها به ارمغان آورده بود در اشتباه هستند. متاسفانه این افراد در نظر نمی گیرند که حق ملت ایران خیلی بیشتر از این هاست و چرا باید به استبداد از نوع شاهی دلخوش کرد صرفا به دلیل اینکه وضعش از حال بهتر بوده است! این اخلاق ماست که میان "بد" و "بدتر" داوری کنیم و بد را برگزینیم چرا که از بدتر، بهتر بوده است! چرا نتوانیم خوب را بخواهیم؟ چرا نتوانیم از ایرادها استفاده کرده و خود را اصلاح کنیم و به سمت بهتر شدن حرکت کنیم؟ چرا حکومت بد را که صرفا از بدتر کمی بهتر بوده است، به عنوان الگو انتخاب کنیم؟ آیا درد مملکت ما آزادی نبوده است، پس چرا حکومت پیشین که انتقاد کردن را جرم می دانست به عنوان الگو مطرح شود؟
این ها چیزهاییست که سلطنت طلبان برای آن پاسخی ندارند.

حال می رسیم به مجاهدین. بعضی از سخنانی که قبل گفتم درباره مجاهدین خلق نیز صادق است. این سازمان بارها به اعمال تروریستی و نبود آزادی بیان در میان خودشان متهم شده است. فارغ از صحت و یا عدم صحت این مسئله، به نظر من مجاهدین خلق حتما در دوران تشکیلاتی خود مرتکب خطاهایی شده است و کسی که این را انکار کند حتما "بلوف" می زند. مجاهدین خلق خطاهای نابخشودنی زیادی از نظر ملت ایران دارد و باید پاسخگو باشد. ابتدا اگر در مورد شهر اشرف و شایعه خفقان در آنجا، شبهه ای وجود دارد باید آن را رفع کند. مورد دوم که مهم تر است مربوط به اتکای مسعود رجوی به صدام حسین است. مجاهدین خلق خیلی شفاف باید توضیح دهد که چرا به سوی صدام حسین که جنگ را قادسیه دیگر می نامید و سربازانش هنگام اعزام به مرز از زیر پل قادسیه رد می شدند، دست دوستی دراز کرد. مجاهدین خلق باید شفاف در مورد پول گرفتن از صدام حسین توضیح دهند. نکته دیگر آن که این سازمان خود را مبارز راه آزادی می خواند؛ اولا باید این ادعا را اثبات کند و دوما از دیکتاتوری سازمانی و پرستش رهبر سازمان دست بردارد. اگر مجاهدین خلق در مورد این مسایل توضیح دادند و خود را از قید و بند سازمانی رها کردند و آزادانه و به طور مستقل در راه آزادی کوشیدند که موضوع تا حدی حل می شود وگرنه به این سازمان که به تازگی در فضای مجازی از جمله بالاترین هیاهوی زیادی به راه انداخته است، نمی توان امیدی داشت. همچنین این سازمان باید توضیح دهد که چرا تمام اعضای آن به یک صورت می پوشند و حتی استدلال می کنند، آیا این که تمام زنان مجاهد مانند هم لباس می پوشند و مردان غالبا سبیل شبیه هم دارند، شک برانگیز نیست و سیستمی با تلفیق کمونیسم و اسلام را به خاطر نمی آورد؟ اتفاقا این مسایل مهم هستند، ممکن است کسی اینجور استدلال کند که سازمان مجاهدین یک حزب است و بنابراین نقطه نظرات مشخص دارند، اما پرسش اینجاست که چه حزبی و چگونه؟ حزب در داخل یک ساختار سیاسی معنا پیدا می کند و مجاهدین خلق را امروزه جز یک گروه سرگردان نمی بینم.

چرا شخص پرستی وجود دارد و چاره اش چیست؟ به نظر من، ما ملت ایران همیشه به دنبال یک رهبر هستیم و دوست داریم که سایه کسی بر روی ما سنگینی کند، فرقی نمی کند چه مجاهد باشیم و چه سلطنت طلب و چه بسیجی، همیشه دوست داریم که یک قهرمان-رهبر کاریزماتیک حتی مرده ی آن، ما را مانند یک چوپان هدایت کند. شاید ما خود نمی توانیم حلال مشکلات باشیم و یا به فرهنگ به اصطلاح "آقا بالاسری" عادت کرده ایم. برای همین است که رسیدن به دموکراسی در ایران سخت است، چرا که در یک سیستم دموکراتیک "آقای کاریزماتیک" وجود ندارد و تمام مردم یکسان شهروند مملکت هستند (مانند آمریکا)؛ و این چیزیست که برای ایرانی جماعت دشوار است و چون "ترک عادت موجب مرض است" نمی توانیم شخص پرستی را کنار گذاشته و به حاکمیت ملی فکر کنیم. من حتم دارم که عده ی زیادی با خواندن این نوشته ناراحت می شوند اما از واقعیت نمی توان فرار کرد. ما به حاکمیت ملی نیاز داریم و از قرن ها حاکمیت فرد خسته ایم. در مملکت ما هیچگاه دموکراسی آنچنان که باید و شاید، وجود خارجی نداشته و جز مواردی کوتاه مدت تماما استبدادی بوده است. دوستان عزیز از هر دسته و اندیشه ای! بیایید شخص پرستی و تعصبات کور را کنار گذاشته و مانع اتحاد نشویم. آنچه که عاقبت می تواند تمام ما را کامیاب کند، رسیدن به یک حکومت مردمسالار است که پتانسیل و گنجایش آزادی حداکثری را برای همه ما داشته باشد، البته اگر به فکر سرنوشت ایران هستید و آزادی و قانون برای شما در اولویت است. بیایید دندان استبداد را یکبار و برای همیشه بکنیم و برای این کار ابتدا از خودمان آغاز کنیم.


ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم

۱۳ نظر:

  1. شما با یک نوع سهل انگاری و ساده اندیشی مطلب نوشته ایدو با چند پرسش و پاسخ ساده مطلب را پیش برده اید ،از ذوب شده های در ولایت از ولی تا علی هیچ نگفته اید ! و خیلی ساده از کنار جنایات 32 ساله رژیم اعم از اعدام و شکنجه و تجاوز در زندانها و دزدیها و جنگ 8 ساله و ملیاردها دلار خسارت به مملکت و هراران جنایتی که حتی چنگیز خان نکرد،گذشته اید و چه ساده دوران پهلوی را با دوره تیره و تار جمهوری اسلامی مقایسه کرده اید. اگر ملت ایران یا روشنفکران آنها شعور داشتند باید در زمان پهلوی دست به اصلاحات و اصلاح طلبی میزدند چون که صد حسن داشت و تنها یک عیب و آنهم بسته بودن فضای سیاسی کشور بود و قابل اصلاح،گرچه ملت بدان هم دست یافتند اما قدرش را ندانستند چون روشن فکر جامعه که بی شعور باشد و عکس امام را در ماه ببیند از عام نادان پریشان روزگار چه انتظاری باید داشت؟ در آخر یک اندرزی به شما بدهم و شما را متوجه نکته ای بسازم که به احتمال زیاد آینده ایران را رغم خواهد زدو آن این که توجه به ایران باستان و فرنگ و تمدن درخشان ایران باستان میراث پهلوی بوده است و تا پیش از آن حتی شعرا و بزرگان ما اجنبی را میپرستیدند مانند ان شعر بهار : گرچه عرب زد چو حرامی به ما !! داد یکی دین گرامی به ما !!! و توجه جوانان ایرانی به کورش و داریوش و خشایارشا و سورن و بهرام...حاصل همان دستاورد پهلوی هاست و گراینده بدانسوی.در ضمن ما دموکراسی خواه هستیم و تا حدودی مشروطه خواه چون برای ایران تجزیه شده و همیشه در معرض هجوم واقع شده شاید بهتر باشد.

    پاسخحذف
  2. دوست گرامی. من در مورد ذوب شده های رژیم آخوندها صحبت نکردم چون تکلیف آن ها مشخص است و قرار نیست که با آن ها متحد شویم. تیتر زدم: "زمانی به اتحاد و سپس آزادی خواهیم رسید که ذوب شدگان در پهلوی و رجوی از شخص پرستی دست بردارند". مفهوم روشن است.

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز
    بجای تلاش در جهت کوبیدن شاهزاده بهتر است با مطالعه بیشتروبهتر در نقطه نظراتشون,حساب افراد نادان یا متعصب را با ایشان جدا نمایید.آیا اگر شخص موجهی از خامنه ای دفاع کند دلیل خوبی خامنه ایست؟ و بر عکس آیا اگر متعصب و نادانی از شاهزاده حمایت کند دلیل بدی شاهزاده است؟ لطفا نه آدرس غلط بدهید و نخود به اشتباه بیفتید.

    ضمنا بگویم من جوانی هستم 36 ساله و نه از نسل گذشته.

    پاسخحذف
  4. آقای کامران شما اشتباه میکنید. شاهنشاه آریامهر چه بهتر از رضا پهلوی .کسی که با پول های دزدی پدرش حدود 50 سال است که مفت میخورد و میخوابد و تا بحال دست به سیاه و سفید نزده و با آن خانواده در بدری که یک خواهر و یک برادرش خودکشی کرده اند باید شاه باشد چرا که نه. یک عده دزدادان اطراف محمد رضای خائن مال و ملالی در ایران دارند و فکر میکنند که با برگشت رضا پهلوی به مال و ملالشان میرسند. دلیل اینکه ما زمان شاه روشنفکر نداشتیم این بود که شاه نوکر سفت همه روشنفکران را کشته و یا از مملکت فراری داده بود. میگفت حذب فقط رستاخیز بر وزن حذب فقط حذب الله
    این بیشرف میگفت که از اسب می افتاد ابولفضل کمرش را گرفت . آی گور پدر هر که دروغگوست. کسی نیامد از این مردکه , شاه خائن سؤال کند که ابوالفضل که دست نداشت چطوری تو را گرفت ؟ مگر با عصایه وسط پاش به وسط پاهای شما پیوند زده باشد چون همانطور که نوشتم ابوالفضل دست نداشت که محمد رضا را بگیرد.

    پاسخحذف
  5. محمد رضا پهلوی با بستن روزنامه ها و خفه کردن روشنفکران ما را به این روز انداخت. به نظر من پسرش هم باید محاکمه شود چون میداند که پدرش پول ملت را دزدیده و دم نمی زند.
    گور بگور شده به جای همراهی با دکتر مصدق دست در دست شعبان بی مخ گذاشت . آی تف به قبرش. امیدوارم که یک روزی بتوانم بک شاشی به قبرش بکنم.

    پاسخحذف
  6. به نظر من خیال آخوند ها باید تخت تخت باشد چون تا زمانی که این مال مفت خور ها مانند مسعود رجوی با مریم ج... و رضا پهلوی احمق زنده باشند تلاش مردم برای آزادی به جایی نخواهد رسید مگر چند نفر همت کنند و این دو سه نفر را به گور بفرستد و الا راه نجاتی نیست.

    پاسخحذف
  7. هزاران نفر ایرانی هستند که از رضا پهلوی باسوادتر هستند. هزاران ایرانی هستند که از رضا پ فهمیده تر هستند .هزاران ایرانی است که سالهای سال کار کرده اند و پدرشان دزد نبود. هزاران ایرانی هستند که از رضا پ سیاستمدار تر هستند . چرا این پیر پاتال ها دنبال کون رضا افتاده اند؟ و این آقا رضا هم میگوید که من به آزادی احترام میگذارم و خیال داره که ما هم باورش کنیم خمینی هم گفت ما طلبه هستیم و جای ما مسجده و ما خیال داریم به جون اشرف عمه جنده ات باور کنیم که شما هم راست میگویید.

    پاسخحذف
  8. این مردکه, رضا پهلوی چهار تا خواهر و برادرش را نمی تواند کنترل کند مرتب خواهر و برادرش خود کشی میکنند و حالا تصمیم دارد که 70 ملیون را اداره کند؟
    به نظر من این مردکه احمق باید در همان آمرکا محاکمه بکشند. باید ازش پرسید که این پول ها را از کجا آورده که مفت مفت میخورد و راست راست میگردد.

    پاسخحذف
  9. بدجــوری از کامنت های یکسان این بابا معلومه چه میکشه.بدبخت نفهم بیسواد, ناراحت دزدی هستی؟ بسمالله زیر گوشت آخوندا مامانتم دارن میدن روساوچینی ها بره.چرا تمرکیدی به خانواده پهلوی بد میگی؟من میدونم خطـر نداره,اسمتم میشه ایرانی با غیرت .بشین باقی عمرتم کون خودت پاره کن بگو پهلوی هادزدیدند احمق بی وجــود ترســو

    پاسخحذف
  10. be nazare man behtarin entekhab baraye iran e azad padeshahi e mashroote va REZA PAHLAVI .barasham mijangam o amadam har hazineio bedam.

    پاسخحذف
  11. لطف کنید به یکدیگر توهین نکنید, هر ابهامی را می توان با گفتگوی مسالمت آمیز برطرف کرد. من می خواستم این چند کامنت را پاک کنم اما وقتی که دیدن پاسخی برای نوشته شده منصرف شدl. به هر حال حکومت پهلوی خوبی و بدی دارد و آنچه که در تاریخ گذشته است را می توان بدون تعصب بررسی کرد اما اصلا درست نمی بینم که اشتباهات را ندید و پس از تجربه سال ها استبداد, هنوز به جای "حاکمیت ملی" به فکر "شخص" بود.
    در ضمن از مجاهدین خلق هم توضیح خواسته ام ولی گویا تا این مدت به روی خودشان نیاورده اند.

    پاسخحذف
  12. ناشناس عزیز آخری

    بنده توضیح داده ام که اگر سخن از مشروطه باشد آنچه مهم است حاکمیت ملی است و نه شخص. اما این که شما فرد خاصی را برای مشروطیت در نظر دارید و چنانچه خود می گویید آنقدر تعصب دارید که برای آن بجنگید و هزینه بدهید, متاسفانه نشانگر این است که هنوز به دنبال شخص هستید وگرنه لزومی نداشت که فرد خاصی را متصور باشید. از سوی دیگر در صورت تحقق دوباره مشروطه این مردم هستند که از میان هزاران هزار ایرانی باید انتخاب کنند و بنابراین متقاضی زیاد است. اما چون فرهنگ ما شخص پرستی و استبدادی است و دو روزه فرد سمبلیک را به قدرت مطلقه تبدیل می کنیم, من جمهوری را برای ایران مناسب می بینم و البته این نظر شخصی من است.

    پاسخحذف
  13. Doroud be REZA PAHLAVI va ehteram be hameye mobarezane azadi e IRAN

    پاسخحذف

ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما