۱۳۹۰/۸/۱۴

چرا پادشاهی مشروطه برای ایران نامناسب است؟ / چرا من یک جمهوری خواه هستم؟

در رابطه با جمهوریت و مشروطیت و نقش هر کدام در آینده ایران صحبت های زیادی شده است اما هنوز اختلافات زیادی بر سر این که کدام مورد برای آینده ایران بهتر و مناسبت تر است وجود دارد. البته واضح است که هر نوع شیوه حکومتداری مستقیما باید توسط مردم و در یک رفراندوم آزاد و عمومی برگزیده شود اما پیش از آن حتما باید بحث های گسترده ای راجع به آن انجام شود تا ایرادها و مزایای هر کدام شناخته شود. رضا پهلوی -فرزند شاه اسبق- بارها گفته است که نوع نظام مسئله امروز ما نیست. البته نظر من این است که اگر این بحث ها امروز انجام نگیرد بعدها به مشکل برخواهیم خورد و باید در مورد این موضوع شفاف سازی شود.

قبلا پستی را منتشر کرده بودم مبنی بر این که شخص پرستی و علم کردن شخص تحت هر عنوان و شرایطی مذموم است و ملتی که بخواهد به جای اهمیت دادن به حکومت عدالت و قانون، شخص خاصی را محور قرار دهد به دموکراسی نخواهد رسید. من فکر می کنم که بزرگ ترین تفاوت حکومت پادشاهی مشروطه با دستگاه جمهوری که غالبا در فضای مجازی به آن پرداخته می شود، وجود یک پادشاه سمبلیک و دربار وابسته به آن است. در مورد ملتی که تقریبا در تمام ادوار تاریخ زیر چماق مستبدان و عوامل خارجی بوده اند و برای نخستین بار سعی دارند به طور دایمی مسئول سونوشت خود باشند، اندیشیدن بر روی مسایل فرعی و سمبلیک که راهگشای آزادی نیست چندان منطقی به نظر نمی رسند. بسیاری از سلطنت طلبان اشتباهی را که انجام می دهند این است که ایران را با کشورهایی نظیر سوئد و هلند و اسپانیا و ژاپن که دموکراسی در فرهنگ و ساختار آن کشورها نهادینه شده است، مقایسه می کنند و بنابراین اشتباها نتیجه می گیرند که ایران نیز پتانسیل در اختیار داشتن یک حکومت مشروطه دموکراتیک را به طور قطع داراست. ایران به مانند کشوری که در آن قرار است دموکراسی برای نخستین بار تحقق بیابد و فرهنگ شخص محوری و ولایت فقیهی و سلطانی و مادام العمری یک بار و برای همیشه رخت بر بندد، نباید به دنبال شخص دیگری حتی به عنوان نمادین باشد. در سیستم پادشاهی ناگزیر فردی به عنوان پادشاه بر روی نوک هرم قرار می گیرد و به دلیل نداشتن تجربه دموکراسی در مملکت ما احتمال استبدادی شدن آن زیاد است چون شرایطی را که حکومت در اختیار فرد مادام العمر قرار می دهد، می توان او را سمت قدرت متمایل کند در صورتی که در دستگاه جمهوری چنین امکانی به مراتب کمتر است چرا که مستقیما با رئیس جمهور و دولتی طرف هستیم که پس از هر دوره ریاستی تعویض می شود و حرکات وی در معرض دید همگان است. ضرب المثلی است که می گوید "سری را که درد نمی کند چرا باید دستمال بست". گذاشتن دوباره فردی به عنوان پادشاه سمبلیک مصداق بارز این گفته است، چون تا حالا دقیقا به این پرداخته نشده است که فایده گذاشتن فردی نمادین که هر گاه امکان قبضه کردن قدرت از سوی او و دربارش وجود دارد دارد چیست، درباری که باید بودجه هنگفتی را ماهانه یا سالانه طلب کند و قاعدتا فرهنگ اشراف سالاری را رواج می دهد.
نکته مهم دیگر این که اگر دموکراسی و حکومت ملی شرط اصلی باشد، پس میان سازوکار جمهوری و پادشاهی مشروطی نباید تفاوتی قائل شد و هر کدام باید کشور را به مسیر صحیح برسانند، پس کسانی بر برپایی حکومت پادشاهی تعصب زیاد دارند که اولا شخص یا صنف خاصی را برای دخالت دادن در امر سیاست در نظر دارند و دوما احتمالا برای حاکمیت مردم ارزش چندانی قائل نیستند، چنان که اگر هدف اصلی آزادی باشد می توان آن را در سیستم جمهوری نیز یافت. البته افراد زیادی هستند که پادشاهی را برای این می پسندند که به نوعی تبلور سده ها فرهنگ ملت ایران است. در این مورد باید عرض کرد که در تاریخ پادشاهی ایران نه تنها تقریبا هیچگاه نظر و خواست مردم مهم نبوده است بلکه نقاط تاریک و سیاه هم بسیار فراوان است و مطمئنا برای ملتی که هنوز آزادی را تجربه نکرده است، افتخار تعصب وارانه آن ادوار و تلاش برای نیل دوباره به حکومت های پادشاهی گذشته، به هیچ وجه عقلانی و منطقی نیست. ما باید در اندیشه آینده باشیم و نه در اندیشه گذشته، تنها می توان از گذشته درس گرفت و اشتباهات را تصحیح کرد.
یکی از اشتباهات دیگر سلطنت طلبان این است که پادشاه و فرهنگ پادشاهی را محور اتحاد می دانند، البته روشن نیست که چگونه یک "شخص" می تواند نماد اتحاد شود! خیلی سخت است که پادشاهی را بتوان عامل اتحاد میان اقوام دانست چرا که معمولا بسیار مرکزگراست و قومیت ها نیز به دلیل ماهیت تاریخی پادشاهی که از آن به عنوان سلطه یک قوم (قوم پارس) با تفکر خاص تعبیر می کنند، هیچگاه زیر بار این دستگاه نخواهند رفت. و موضوع دیگر این که در سیستم جمهوری (همانند دولت پارلمانی مشروطه) احزاب وجود دارد و رئیس جمهور و دولت انتخابی از صندوق های رای بیرون می آید، اما موضوع پادشاهی تنها به این ختم نمی شود چرا که در صورت وجود یک پادشاهی جدید التاسیس، چالش و اختلافات بسیاری در مورد این که چه کسی پادشاه باشد وجود خواهد داشت چون هزاران بلکه میلیون ها ایرانی می توانند به عنوان پادشاه مشروطه واجد شرایط باشند که این دوباره تکرار مکررات است و باعث به وجود آمدن خاندان های جدید و اشراف سالاری و مشکلات عدیده ای می شود که قبلا در این نوشتار به آن پرداخته بودم.


ایراد ملت ما در کنار فرهنگ شخص سالاری، "فرهنگ پرورش و پرستش فرد کاریزماتیک" است. ما همیشه در طول تاریخ عادت داشته ایم که شخصی را از میان مردم عادی جدا کرده و برای آن احترام و امتیازات معنوی قائل شویم و همین سرآغاز حکومت چوپان بر گوسفند و ارباب رعیتی بوده است. در یک سیستم دموکراتیک شخص کاریزماتیک رسما وجود ندارد و برای همین برای رسیدن به فرهنگ دموکراسی، باید بر فرهنگ کاریزماپرستی فائق آمد.




لینک منتشر شده در بالاترین

۶ نظر:

  1. shoma motmaeni ke kamran hasti va abdollatif ebadi nisti?

    پاسخحذف
  2. از جمله نقاط قوت پادشاهی پارلمانی بر چمهوری جدا بودن شخصیت کاریزمای کشور از شخصیت سیاسیه
    این نقطه ظعف در اقلب کشورهای جهان سوم با حضور یک رئیس جمهور عوام فریب باعث رشد مجدد دیکتاتوری شده است
    برای نمونه جمهوریهای روسیه و ونزوئلا به سرعت در حال گذار به سمت دیکتاتوری هستند

    پاسخحذف
  3. يعني نفس جمهوري بودن دمکراسي
    مياره
    پس از نظر شما چين ايران کره کشوره هاي
    آزادي هستن
    کشور پادشاهي مثل سوئد
    هلند ديکتاتور هستن
    چون سيستم پادشاهي دارن

    پاسخحذف
  4. مضرات احتمالی حکومت مشروطه بسیار کمتر از فواید احتمالی آن است و احتمال چرخش به استبداد در آن بسیار بالاتر از حکومت جمهوری است. و اگر امکان چرخش جمهوری به به استبداد هست امکان چرخش مشروطه به استبداد خیلی خیلی بیشتر است. اگر ایران با وجود حکومت جمهوری باز هم در استبداد درغلتد دیگر تئوری ها پاسخگو نیستند و این فرهنگ ماست که چنین استبداد پذیر است و بس

    پاسخحذف
  5. دموکراسی و آزادی به رئیس جمهور ختم نمی شود همانطور که به پادشاه هم هیچ دخلی ندارد بلکه دموکراسی به قانون اساسی و عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی بستگی دارد. ولی پرسش اینجاست که دلیل شما برای وجود شخصی مادام العمر به عنوان پادشاه چیست و کلا بودنش چه فایده ای دارد؟! کسی که بود و نبودش فایده چندانی ندارد همان بهتر که نباشد چون باعث رواج خاندان بازی و اشرافیت و ایجاد طبقه های اجتماعی جدید می شود.
    از طرفی امکان استبدادی شدن پادشاهی آن هم در خاورمیانه به مراتب بیشتر از جمهوری است.

    پاسخحذف
  6. ببینید، خوبی پادشاه اینه که فارغ از سیاست سمبل ملی ما باشه. اگر امروزه گروههای ایدئولوژی زده به منافع ملی فکر میکردند و حول شخصیتی مثثل رضا پهلوی مدرن و سکولار متحد میشدن امکان جلب توجه مردم له اپوزیسیون خیلی خوب می شبود و ما در وضعی نمی افتادیم که در جنبش سبز دنبال نخست وزیر امام راه بیفتیم.

    در ضمن با شما موافق نیستم که پادشاه قوم های مختلف ساکن کشور را متحد نمی کنه. من عرب هستم و سنی مذهب. زمانی چپ بودم اما سالها است مه بنا به منافع ملی ام از پادشت=اهی و رضا پهلوی حمایت میکنم. چون به این نتیجه رسیده بودم که گروههای مدعی سیاسی بودن چند روشنفکری هستند که سیاست بازی میکنند نه سیاست کاری و پراگماتیسم و منافع ملی و مدرنیسم در فرهنگشان جایی ندارد.

    پاسخحذف

ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما