ادیان سامی که با تورات یا عهد عتیق آغاز می شود و به انجیل یا عهد جدید و سپس قرآن ختم می شود, دارای نوع نگرشی به جهان آفرینش هستند که با واقعیت و منطق امروزی سازگاری ندارد. در تورات و همچنین قرآن آفرینش جهان به دست خداوند را در ۶ روز عنوان کرده است. در اینجا قصد داریم چند مورد خلاصه وار در مورد داستان آفرینش در عهد عتیق و قرآن سخن برانیم و چون عهد جدید مسیحیان نسخه دوم عهد قدیم یهودیان محسوب می شود، ،وارد آن نمی شویم. در ادیان سامی خداوند کل جهان و عالم را از هیچ پدید آورد و تمام جهان عالم را به خاطر انسان خلق کرد تا او را بیازماید. البته تفاوت امر اینجاست که در تورات انسان را در باغ عدن واقع در یمن به وجود آورد و وی آنجا گمراه شد، در صورتی که در قرآن انسان در بهشت آفریده شد و سپس بعد از گناه به زمین انتقال یافت.
در سخن آغازین عهد عتیق چنین می خوانیم:
در سخن آغازین عهد عتیق چنین می خوانیم:
در آغاز هنگامی که خدا آسمان ها و زمین را آفرید زمین خالی و بی شکل بود و روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت می کرد. خدا فرمود روشنایی بشود. و روشنایی شد. خدا روشنایی را پسندید و آن را از تاریکی جدا ساخت. او روشنایی را "روز" و تاریکی را "شب" نامید. شب گذشت و صبح شد. این روز اول بود...۱
خدای تورات اطلاع نداشته است که شب و روز مرتبط به زمان در کره زمین، یکی از چند کره منظومه شمسی است و نمی تواند به کل عالم تعمیم داده شود. احتمالا اینجور فکر می کرده است که یک زمین در مرکز جهان وجود دارد، و عالم عبارت است از یک زمین مسطح و خورشید و ماه و چند ستاره، و کل خلقت همین است. اگر نویسنده تورات می دانست که زمین یک کره بسیار ریز در منظومه شمسی و منظومه شمسی یک ساختار ریز در کهکشان راه شیری و کهکشان راه شیری یکی از میلیاردها کهکشان شناخته شده عالم است، هیچ وقت چنین سخن پوچی را به عنوان کلام خداوند عنوان نمی کرد.
در همین عبارت نوشته است که خداوند روشنایی را از تاریکی جدا ساخت. در اینجا باز نویسنده تورات بر اساس تفکرات آن زمان می پنداشته است که روشنایی و تاریکی دو چیزی هستند که از هم مجزا شده اند، یعنی قبلا مجزا نبوده اند و سپس جدا شده اند. وی نمی دانسته که خورشید در منظومه شمسی سبب می شود که در زمین شب و روز پدید آید، در صورتی که در کل منظومه شمسی وضع یکسان است و فقط زمین به علت گردش وضعی خود باعث می شود که روز و شب در آن به وجود آید.
در جای دیگر واژه "پسندید" را به کار برده که تعبیری کاملا انسانگونه دارد؛ خدای تورات تقریبا مشابه الله بمانند یک پادشاه می ماند که بر روی یک صندلی نشسته و فرمان می راند. پسندیدن و خوش آمدن نشان از ضعف است و چنین برداشت می شود که ابتدا از چیزی آگاهی نداشته و سپس آگاه شده و آن را پسندیده است!
از سوی دیگر فارغ از این که ۶ روز تعبیری زمینی و زمانی دارد و اینطور بر می آید که خدای تورات و همینطور قرآن در داخل زمان محصور است، گویا خدا در کره زمین زندگی می کرده است چرا که نوشته است "شب گذشت و صبح شد" و این درک کاملا زمینی است.
در چند آیه جلوتر چنین می خوانیم:
...خدا فرمود انسان را شبیه خود بسازیم تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند. پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را از مرد و زن خلق کرد...۲
در این آیه کاملا مشخص است که خدای تورات نه تنها شبیه انسان ها بوده که خلقیات انسانی هم دارد.
در جای دیگر در بخش آفرینش آمده است:
...آنگاه خدا به آنچه آفریده بود نظر کرد و کار آفرینش را از هر لحاظ عالی دید. شب گذشت و صبح شد. این روز ششم بود. ۳
همانطوری که قبل گفتم، مفهوم چنین عبارتی این است که خداوند ابتدا به کار خودش واقف نبوده و سپس با دیدن تغییرات بعدی آگاه شده است و این ناتوانی خدای تورات را می رساند. چنین تعبیرهایی در کل انسانگونه است.
در ادامه آمده است:
...به این ترتیب آسمان ها و زمین و هر چه در آن ها بود تکمیل گردید. با فرا رسیدن روز هفتم خدا کار آفرینش را تمام کرده دست از کار کشید. خدا روز هفتم را برکت داده آن را مقدس اعلام فرمود زیرا روزی بود که خدا پس از پایان کار آفرینش آرام گرفت. و به این ترتیب آسمان ها و زمین آفریده شد. ۴
نکته ای که در اینجا جالب به نظر می رسد این است که در این جا خدای تورات پس از شش روز کار مداوم خسته شده و روز هفتم که گویا شنبه بوده است استراحت کرده است. این خدا در قرآن کمی از ویژگی انسانی در آمده است چرا که در یک جا اشاره دارد:
...و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم ۵
در اینجا الله جهان را به مانند یهوه در ۶ روز آفریده است ولی خسته نشده است اما باز بینش و نگرش تورات در آن نمایان است چرا که باز روزهای هفته که امری کاملا زمینی و مربوط به زندگی انسانیست در اینجا به چشم می خورد. در کل ادیان با گسترش خرد در جوامع حرکت کرده اند و هر چقدر تمدن و خرد انسان ها پیشرفت کرده است، مفهوم خدا و آفرینش همانقدر احساس می شده است، چنانکه خدای قرآن نسبت به خدای تورات (و حتی انجیل که دارای خدای سه گانه ۶ در قالب یک خدای واحد است) کمی از ویژگی های انسانی در آمده است ولی نسبت به امروز باز انسانوار به نظر می رسد چنانکه در سوره الاعراف آیه ۵۴ می گوید:
در حقيقت، پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش [جهاندارى] استيلا يافت. روز را به شب- كه شتابان آن را مىطلبد- مىپوشاند، و [نيز] خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شدهاند [پديد آورد]. آگاه باش كه [عالم] خلق و امر از آنِ اوست. فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان. ۷
در اینجا خدای قرآن کل عالم را در ۶ روز آفریده است و سپس بر روی عرش قرار گرفته است. اما ایراد این آیه این است که؛
نخست خداوند مانند یک انسان پادشاه توصیف شده است که بر روی تخت شاهی نشسته است. طباطبایی در المیزان معتقد است ۸ که واژه عرش یک استعاره است و در واقع خداوند منزه از این است که دارای رفتار انسانی باشد. اما واقعیت این است که در قرآن نسخه های انگلیسی و همینطور اسپانیایی، واژه عرش به معنای تخت شاهی به کار رفته است و منظور قرآن از عرش هم دقیقا تخت شاهی است. و چنین چیزی هم به معنای دارای مکان بودن خداوند است.
دوما این که بسیاری معتقدند که منظور از ۶ روز در اینجا ۶ دوره است. اما اشتباه چنین طرز تفکری این است که این آیه برگرفته از ۶ روز تورات است و اینجا دقیقا به ۶ روز هفته اشاره دارد، بنابراین ۶ دوره صحیح نیست، کما این که طبری مدت زمان آفرینش در قرآن،را همان ۶ روز مورد اشاره در تورات می داند، در صفحات ۱۱ تا ۱۳ تاریخ طبری تمام روزهایی که زمین و آسمان تشکیل شده است یک به یک شمرده شده است، برای مثال نوشته شده است که روز پنجشنبه آسمان(ها) آفریده شد و سپس روز جمعه ستارگان و خورشید و ماه.۹ این خود نشان دهنده این است که نگاه کتب دینی به جهان عالم بسیار سطحی و زمینی بوده است تا آنجا که ماه که قمر زمین است را به عنوان عنصری بسیار مهم در آفرینش نام برده است در صورتی که تمام سیارات و قمرهای گوناگون دیگر و کهکشان ها را نادیده گرفته است چون از وجود آن ها بی اطلاع بوده است!
سوما این آیه متذکر شده است که خورشید و ماه وستارگان به فرمان الله رام شده اند. گویا الله فراموش کرده است که خورشید نیز یک ستاره است و نباید آن را جدای از ستارگان به حساب آورد!
در جای دیگر می گوید:
مگر ملاحظه نكردهايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است و ماه را در ميان آنها روشنايىبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد ۱۰
در اینجا به وضوح بیان شده است که آسمان ها در جهان هستی معادل ۷ عدد هستند. به نظر می آید که این امر بیش از این که معنایی علمی داشته باشد مفهومی اسطوره وار دارد و از حقیقت دور است. در عالم هستی که تاکنون میلیاردها کهکشان و ستاره کشف شده است و کشفیات آن هنوز ادامه دارد، از ۷ آسمان نمی توان به عنوان حقیقتی علمی یاد کرد، همانطور که بهشت و جهنم قرآن هم دارای ۷ طبقه هستند. در اسطوره ها و فرهنگ های مختلف عدد ۷ بسیار به چشم می خورد چنانکه در بسیاری از فرهنگ ها و تمدن های قدیم و جدید، برای عدد هفت احترامی بیش از سایر اعداد قائلند. ایام هفتگانه هفته در نظر بنی اسرائیل، طبقات آسمان و زمین در نظر مردم قدیم بابل، هفت بار زنده شدن انسان در مذهب برهما، هفت قدم همراهی عروس و داماد در هند، هفت فرشته مقرب زرتشتیان، هفت نر و ماده در تورات، هفت روح پلید و هفت گناه کبیره مسیحیت، طبقات هفتگانه آسمان در اسلام، هفت گاو لاغر و هفت گاو فربه در روایت حضرت یوسف در قرآن، قراء سبع (هفتگانه)، قرارگرفتن هفت قسمت بدن در سجده نماز مسلمانان بر زمین، هفت وادی سلوک در تصوف، هفت انسان نقش شده در بالای درب آرامگاه داریوش هخامنشی، هفت خوان رستم در شاهنامه، پله های هفتگانه آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد همگی از همین نمونه اند. ۱۱
در قسمتی دیگر در این آیه به تفاوت صفاتی میان خورشید و ماه اشاره می کند و مسلمانان بر اساس این که این آیه خورشید را چراغ (منبع نور) و ماه را روشنایی (ساتع کنند نور) می نامد، آن را یک معجزه قرآنی تلقی می کنند. اما باید توجه داشت که برای مردم آن زمان خورشید یک چراغ در نظر گرفته میشد که نمی توانستند به آن خیره شوند ولی ماه این خاصیت را نداشت و این تفاوت صفاتی از این جا ناشی می شود و نمی توان معجزه ای را از آن برداشت نمود.
در چند آیه که معنایی مشابه دارند، هدف خلقت انسان چنین توضیح داده شده است:
...و من جن وانس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند. ۱۲
...او کسیاستکه آسمانها و زمین را درشش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکار هستید؟ ۱۳
...ما آنچه را که بر روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها رابیازماییم که کدامیک نیکوکارترند. ۱۴
...او کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید کهکدامتان دارای عملبهترهستید و او عزیزیآمرزندهاست. ۱۵
این که خدا چیست یا کیست، هنوز پاسخ مقبولی برای آن وجود ندارد، اما قطعا هدف آفرینش نمی تواند آنقدر کم اهمیت باشد که خداوند تمام عالم را برای این خلق کرده باشد تا انسان خوب و بد را از هم جدا کند. پس نمی توان آزمودن عملکرد انسان هایی که خداوند می بایستی از جزئیات آن با خبر باشد را به عنوان هدف وجود جهان آفرینش تعبیر کرد. ضمن این که آزمودن باز مفهومی انسانی دارد، یعنی بر اساس این آیات، خداوندی با رفتارهایی انسانی وجود دارد که به نتیجه کار خویش و همینطور رفتارهای انسان ها واقف نبوده است و تازه قرار است که آن را دریابد، بنابراین کل جهان هستی برای این آفریده شده است تا خداوند رفتار انسان ها را بسنجد و یا منتظر تعظیم ۵ گانه انسان ها در روز باشد. یک حدیث معروف شیعه می گوید:
لولاک ما خلقت الافلاک، اگر تو (محمد) نبودی افلاک و هستی را خلق نمیکردم
این ایراد منطقی نیز به وضوح در این حدیث مشخص است. با وجود میلیاردها کهکشان و سیارات و ستارگان که هنوز انتهای آن برای بشر روشن نیست و تنها از محاسبه فاصله نزدیک ترین کهکشان به راه شیری مغز انسان سوت می کشد و با احتساب این که میلیاردها مانند این وجود دارد، به هیچ وجه نمی توان وجود این عالم بی انتهای شگفت انگیز را به انسان هایی نسبت داد که نهایتا ۹۰ سال در بیابانی در کره خاکی زندگی کرده و سپس مرده اند. هیچ انسانی در طول زندگی محدود خود حتی فرصت ندارد که به تمام نقاط کره خاکی سر بزند چه برسد به این که به سیارات دیگر بیندیشد. تنها، کهکشان آندرومدا (زن برزنجیر) که یکی از نزدیک ترین کهکشان ها به راه شیری است، ۲.۵ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد و این بدان معنی است که اگر ما یک فضا پیما در اختیار داشته باشیم که با سرعت نور حرکت کند (فراتر از زمان) ۲.۵ میلیون سال باید در راه باشیم و حتی تصور آن نیز مغز را زایل می کند! ضمن این که جهان پیش از وجود انسان میلیون ها سال وجود داشته است و بسیار مضحک است که وجود و تکامل این عالم بسیار شگفت انگیز را با وجود مردی که تنها ۶۳ سال در بیابان های عربستان مانند دیگر انسان ها زیست، مرتبط بدانیم! شاید باور این بسیار سخت باشد که ستارگانی که در طول شب در آسمان می نگریم، اکنون دیگر وجود خارجی ندارند چرا که نور آن ها هزاران سال پیش ساتع شده و اکنون به چشم ما رسیده است، و در طول این مدت چه بسا که ستاره از بین رفته باشد! ۱۶
نتیجه گیری
خداوند در ادیان سامی همانند یک پادشاه توصیف شده است که بر تخت شاهی نشسته است، از اعمال بندگان خشنود و یا خشمگین می شود و دارای عواطف انسانی است. این عواطف انسانی در قرآن کم تر از تورات و انجیل به چشم می خورد اما همچنان وجود دارد. خدای قوم یهود از کوچک ترین عملی که مورد پسندش نباشد می رنجد و تا ناراحتی خود را با نابودی آن شخص یا قوم رفع نکند نکند دست بردار نیست، این خدای انسانوار با خواهش موسی مبنی بر رحم کردن به هارون خطاکار، در عقیده خود تجدید نظر می کند. همین خدا در اناجیل چهارگانه در قالب انسان در می آید، و در قرآن به یک سرپرست نظامی تبدیل می شود. شاید امروز بهتر باشد که خدا را به صورت نظم حاکم در طبیعت بنامیم. به هر حال به نظر می رسد که با پیشرفت تمدن و علم بشر، مفهوم خدا نیز در حال تغییر است. خدای تورات گونه را انسان ساخت تا هر چه بیشتر ملموس و عینی باشد و ویژگی های مشترک او با انسان وی را قابل دسترس سازد. برای آنان که در گذشته از گردش روزگار و طبیعت اطلاع کافی نداشتند چنین مباحثی پنجره ای جدید به جهانشناسی آنان می گشود، اما امروزه چنین داستان هایی شاید حتی کودکانه شمرده شود و باید تعریف های جدیدی برای عالم هستی و علت و هدف آن یافت.
مگر ملاحظه نكردهايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است و ماه را در ميان آنها روشنايىبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد ۱۰
در اینجا به وضوح بیان شده است که آسمان ها در جهان هستی معادل ۷ عدد هستند. به نظر می آید که این امر بیش از این که معنایی علمی داشته باشد مفهومی اسطوره وار دارد و از حقیقت دور است. در عالم هستی که تاکنون میلیاردها کهکشان و ستاره کشف شده است و کشفیات آن هنوز ادامه دارد، از ۷ آسمان نمی توان به عنوان حقیقتی علمی یاد کرد، همانطور که بهشت و جهنم قرآن هم دارای ۷ طبقه هستند. در اسطوره ها و فرهنگ های مختلف عدد ۷ بسیار به چشم می خورد چنانکه در بسیاری از فرهنگ ها و تمدن های قدیم و جدید، برای عدد هفت احترامی بیش از سایر اعداد قائلند. ایام هفتگانه هفته در نظر بنی اسرائیل، طبقات آسمان و زمین در نظر مردم قدیم بابل، هفت بار زنده شدن انسان در مذهب برهما، هفت قدم همراهی عروس و داماد در هند، هفت فرشته مقرب زرتشتیان، هفت نر و ماده در تورات، هفت روح پلید و هفت گناه کبیره مسیحیت، طبقات هفتگانه آسمان در اسلام، هفت گاو لاغر و هفت گاو فربه در روایت حضرت یوسف در قرآن، قراء سبع (هفتگانه)، قرارگرفتن هفت قسمت بدن در سجده نماز مسلمانان بر زمین، هفت وادی سلوک در تصوف، هفت انسان نقش شده در بالای درب آرامگاه داریوش هخامنشی، هفت خوان رستم در شاهنامه، پله های هفتگانه آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد همگی از همین نمونه اند. ۱۱
در قسمتی دیگر در این آیه به تفاوت صفاتی میان خورشید و ماه اشاره می کند و مسلمانان بر اساس این که این آیه خورشید را چراغ (منبع نور) و ماه را روشنایی (ساتع کنند نور) می نامد، آن را یک معجزه قرآنی تلقی می کنند. اما باید توجه داشت که برای مردم آن زمان خورشید یک چراغ در نظر گرفته میشد که نمی توانستند به آن خیره شوند ولی ماه این خاصیت را نداشت و این تفاوت صفاتی از این جا ناشی می شود و نمی توان معجزه ای را از آن برداشت نمود.
در چند آیه که معنایی مشابه دارند، هدف خلقت انسان چنین توضیح داده شده است:
...و من جن وانس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند. ۱۲
...او کسیاستکه آسمانها و زمین را درشش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکار هستید؟ ۱۳
...ما آنچه را که بر روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها رابیازماییم که کدامیک نیکوکارترند. ۱۴
...او کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید کهکدامتان دارای عملبهترهستید و او عزیزیآمرزندهاست. ۱۵
این که خدا چیست یا کیست، هنوز پاسخ مقبولی برای آن وجود ندارد، اما قطعا هدف آفرینش نمی تواند آنقدر کم اهمیت باشد که خداوند تمام عالم را برای این خلق کرده باشد تا انسان خوب و بد را از هم جدا کند. پس نمی توان آزمودن عملکرد انسان هایی که خداوند می بایستی از جزئیات آن با خبر باشد را به عنوان هدف وجود جهان آفرینش تعبیر کرد. ضمن این که آزمودن باز مفهومی انسانی دارد، یعنی بر اساس این آیات، خداوندی با رفتارهایی انسانی وجود دارد که به نتیجه کار خویش و همینطور رفتارهای انسان ها واقف نبوده است و تازه قرار است که آن را دریابد، بنابراین کل جهان هستی برای این آفریده شده است تا خداوند رفتار انسان ها را بسنجد و یا منتظر تعظیم ۵ گانه انسان ها در روز باشد. یک حدیث معروف شیعه می گوید:
لولاک ما خلقت الافلاک، اگر تو (محمد) نبودی افلاک و هستی را خلق نمیکردم
این ایراد منطقی نیز به وضوح در این حدیث مشخص است. با وجود میلیاردها کهکشان و سیارات و ستارگان که هنوز انتهای آن برای بشر روشن نیست و تنها از محاسبه فاصله نزدیک ترین کهکشان به راه شیری مغز انسان سوت می کشد و با احتساب این که میلیاردها مانند این وجود دارد، به هیچ وجه نمی توان وجود این عالم بی انتهای شگفت انگیز را به انسان هایی نسبت داد که نهایتا ۹۰ سال در بیابانی در کره خاکی زندگی کرده و سپس مرده اند. هیچ انسانی در طول زندگی محدود خود حتی فرصت ندارد که به تمام نقاط کره خاکی سر بزند چه برسد به این که به سیارات دیگر بیندیشد. تنها، کهکشان آندرومدا (زن برزنجیر) که یکی از نزدیک ترین کهکشان ها به راه شیری است، ۲.۵ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد و این بدان معنی است که اگر ما یک فضا پیما در اختیار داشته باشیم که با سرعت نور حرکت کند (فراتر از زمان) ۲.۵ میلیون سال باید در راه باشیم و حتی تصور آن نیز مغز را زایل می کند! ضمن این که جهان پیش از وجود انسان میلیون ها سال وجود داشته است و بسیار مضحک است که وجود و تکامل این عالم بسیار شگفت انگیز را با وجود مردی که تنها ۶۳ سال در بیابان های عربستان مانند دیگر انسان ها زیست، مرتبط بدانیم! شاید باور این بسیار سخت باشد که ستارگانی که در طول شب در آسمان می نگریم، اکنون دیگر وجود خارجی ندارند چرا که نور آن ها هزاران سال پیش ساتع شده و اکنون به چشم ما رسیده است، و در طول این مدت چه بسا که ستاره از بین رفته باشد! ۱۶
نتیجه گیری
خداوند در ادیان سامی همانند یک پادشاه توصیف شده است که بر تخت شاهی نشسته است، از اعمال بندگان خشنود و یا خشمگین می شود و دارای عواطف انسانی است. این عواطف انسانی در قرآن کم تر از تورات و انجیل به چشم می خورد اما همچنان وجود دارد. خدای قوم یهود از کوچک ترین عملی که مورد پسندش نباشد می رنجد و تا ناراحتی خود را با نابودی آن شخص یا قوم رفع نکند نکند دست بردار نیست، این خدای انسانوار با خواهش موسی مبنی بر رحم کردن به هارون خطاکار، در عقیده خود تجدید نظر می کند. همین خدا در اناجیل چهارگانه در قالب انسان در می آید، و در قرآن به یک سرپرست نظامی تبدیل می شود. شاید امروز بهتر باشد که خدا را به صورت نظم حاکم در طبیعت بنامیم. به هر حال به نظر می رسد که با پیشرفت تمدن و علم بشر، مفهوم خدا نیز در حال تغییر است. خدای تورات گونه را انسان ساخت تا هر چه بیشتر ملموس و عینی باشد و ویژگی های مشترک او با انسان وی را قابل دسترس سازد. برای آنان که در گذشته از گردش روزگار و طبیعت اطلاع کافی نداشتند چنین مباحثی پنجره ای جدید به جهانشناسی آنان می گشود، اما امروزه چنین داستان هایی شاید حتی کودکانه شمرده شود و باید تعریف های جدیدی برای عالم هستی و علت و هدف آن یافت.
------------------------------------------
۱/ تورات، آفرینش ۵-۱:۱
۲ /آفرینش ۱:۲۶
۳ /آفرینش، ۱:۳۱
۴/ تورات، آفرینش ۱: ۲: ۱
۵ / قرآن، ق ۳۹
۶/ پدر و پسر و روح القدس در قالب یک خدای واحد که به آن تثلیث (سه گانگی) می گویند
۷/ قرآن، الاعراف ۵۴
۸/ المیزان، طباطبایی، جلد ۸ ص ۱۸۶
۹/ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد ۱، ص ۱۱ تا ۱۳
۱۰/ قرآن، نوح ۱۴ و ۱۵
۱۱/ برای اطلاعات بیشتر ر. ک به +
۱۲/ قرآن، ذاریات ۵۶
۱۳/ هود ۷
۱۴/ کهف ۷
۱۵/ ملک ۲
۱۶/ برای فهم بیشتر به کتاب "۲۳ سال" علی دشتی صفحه ۱۴۱ مراجعه شود
لینک ارسال شده به بالاترین
مدیریت بالاترین قول داده است که اگر چند مختلف در اینباره نوشته شود، فردا در صفحه اول بالاترین یک قسمت را به این لینک ها اختصاص دهد.
پاسخحذفلذا از تمام دوستان وبلاگ نویس می خواهم با نوشتن مطلبی به استقبال این روز مهم بروند و سهم خود را در آگاه سازی این روز مهم، ادا کنند
بسیار زشت است که جامعه ایرانی و فارسی زبان، از این روز مهم بی خبر بماند.
لطفا آدرس نوشته خود را برای من بفرستید، اگر خودتان آنرا در بالاترین لینک کرده اید که آدرس لینک را بدهید، اگر نه من از طرف شما ارسالش می کنم.
اگر حوصله نوشتن مطلب خاصی را ندارید، حداقل همین مطلب و نوشته مرا کپی کنید و در وبلاگ خود بگذارید.
برای توضیحات بیشتر این نوشته مرا بخوانید،
http://gomnamian.blogspot.com/2011/09/blog-post_12.html
چقدر از روز صلح می دانید؟ روز بیست و یکم سپتامبر، به همت یک جوان پرشور، توسط سازمان ملل به عنوان روز صلح در نظر گرفته شده است، برای دانستن اثرگذاری این روز، کافیست توجه کنیم که حتی طالبان نیز به آن وفادار مانده اند و و به دلیل صلحی یک روزه ای که برقرار شده است، یک و نیم میلیون کودک افغان، به یمن این روز از نعمت واکسن برخوردار شدند.
این وظیفه ما وبلاگنویسان است که این روز را پاس بداریم و توجه همه را به آن جلب کنیم.
روز صلح توسط مستند ساز بریتانیایی و جرمی گیلی در سپتامبر 1999 بنیان نهاده شده است. آرمان این بنیاد خیریه این بوده است که جنگ را در تمام دنیا برای یک روز در سال، متوقف کنند.
در هفتم سپتامبر 2001، تلاش های این گروه به ثمر نشست و سازمان ملل بیست و یکم سپتامبر هر سال را طبق قطعنامه ای روز صلح نامیده است.
همه ساله در این روز، هنرمندان و موسیقی دانان به برگزاری کنسرتی بزرگ اقدام می کنند. شرکت های بزرگی چون اسکایپ، کوکا کولا و پوما به جهت حمایت از این روز، اسپانسر تبلیغاتی این کمپین هستند.
جرمی گیلی ، از سال 1998 با تمام توان تلاش کرده است که با کمک سازمان های غیر دولتی و دانشجویان و نمایندگان دولت ها، به نشر این ایده بکوشد و اکنون این زحمات او به ثمر نشسته است.
در سال 2006 این تلاش ها چهره خود را خوب نشان داد، در میانه جنگ داخلی به مدد این روز صلح، کمک رسانان بین المللی موفق شدند که به قسمت جنوبی و جنگ زده سودان، غذا برسانند، در سال 2007، بیش از یکصد میلیون نفر در سرتاسر دنیا، در برگزاری این روز، همیاری نمودند. در افغانستان و در پی اینکه طالبان به این روز وفادار ماندند، نیروهای بین المللی موفق شدند که بیش از یک میلیون و چهارصد هزار کودک را واکسینه کنند.
شخصیت های بزرگی چون عالیجناب دالایی لاما و یا سیاستمدارانی چون کوفی عنان و یا دبیر کل اتحادیه عرب یا نخست وزیر اسراییل نیز جز حمایت کنندگان از این روز هستند.