بنا بر منابع خبری جدیدا احمدی نژاد از پاپ بندیکت شانزدهم برای سفر به ایران دعوت به عمل آورده است، ظاهرا پیش از آن نیز چنین دعوتی انجام شده بود که با واکنشی منفی از سوی واتیکان مواجه شده بود و این بار نیز اعلام شده است که پاپ قصد سفر به ایران را ندارد، اما آنچه که مهم است وقاحت مسئولان حکومت است که واقعا جای شگفتی دارد. ایران کشوری است که حداقل در تمام عمر حکومت ولایت فقیه به عنوان یکی از ناقضان حقوق بشر و حقوق اقلیت ها مطرح بوده است و و با این وجود احمدی نژاد، رئیس جمهور نمایشی حکومت که در دنیا در رابطه با حقوق شهروندی و حقوق اقلیتی از جمله مسیحیان بدنام است، از رهبر مسیحیان جهان برای دعوت به کشوری فرا می خواند که همزمان کشیشی فقط به جرم مسیحی بودن و تبلیغ دین خود قرار است به پای چوبه دار برود. جنایتکاران حکومت اسلامی نباید به خود اجازه دهند که در زمانی که هموطنی مسیحی به دلیلی بسیار واهی قرار است اعدام شود از پاپ بخواهند که به ایران سفر کند، لابد قصد دارند که پاپ را به صحنه اعدام کشیش ندرخانی ببرند! کاری به این نداریم که آیین مسیحیت خشونت بارترین آیین در طول تاریخ بشری بوده است و این که امروزه رهبران مسیحی از صلح، دوستی و محبت سخن می گویند با اعصار تیره و تار قرون وسطی به طور فاحشی منافات دارد، اما امروزه مسیحیت جلوه صلح دوستانه و انتقادپذیرانه تری نسبت به اسلام پیدا کرده است و این دین اسلام و رهبران آن هستند که با عملکرد نابجای خود در جهان بدنام شده اند. دعوت احمدی نژاد از پاپ در زمانی که کشیش ندرخانی را به جرم مسیحی بودن به پای چوبه دار می برند بیشتر به مانند یک جوک تلخ می ماند که وقاحت سران جمهوری اسلامی را می رساند. سران حکومت خلافتی اسلامی نباید انتظار داشته باشند که در زمانی که اقلیت های مذهبی نظیر مسیحیان در ایران نمی توانند به طور آزادانه فعالیت کنند و از حقوق شهروندی مناسبی برخوردار نیستند و همه جوره تحت فشار هستند و حتی حق تاسیس کلیسا را هم ندارند، پاپ به آن ها پاسخ مثبت بدهد و به کشوری سفر کند که حتی مردم مسلمان آن جا نیز از حقوق شهروندی سهمی ندارند. قصد من به هیچ وجه دفاع و یا به چالش کشیدن مسیحیت نیست اما بسیار مضحک است که پس از چندین هزار سال از آغاز تاریخ تمدن با چنین پدیده هایی روبه رو می شویم. پیش تر در جایی گفته بودم که حکومتی که در قرن ۲۱ هنوز بساط تفتیش عقایدش باز باشد بسیار ناپاک است و هیچ امیدی برای اصلاح آن نمی توان داشت. انسان ها آزاد هستند که بیندیشند و خود راه خود را انتخاب کنند و سپس اگر بین مردم یک جامعه از نظر اعتقادی تضاد وجود داشت، مردم خود می توانند بنشیند و با تبادل نظر و بحث سالم به یک نتیجه منطقی برسند و اگر باز هم تضاد وجود داشت به یکدیگر احترام گذارده و به طور مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی کنند.
به حوزه ی حکومت و دولت مربوط نمی شود که در عقاید دینی جامعه دخالت کند و باورهای خاصی را تحمیل کند، و چون این حکومت اساسش بر زور و اجبار است نامشروع است. قاعدتا تمام مردم یک جامعه نمی توانند مانند هم فکر کنند و هیچ فرد یا گروهی هم نمی تواند ادعا کند که حق مطلق است، بویژه آن که ادعای حقانیت با زور سرنیزه و طناب دار باشد. اگر اهریمنان فاشیسم دینی حاکم بر ایران باور دارند که دین اسلام دین حق و برتر است پس از چه می هراسند و چرا از سر نیزه برای پیشبرد دین خود بهره می جویند؟ آیا این حکم ضد بشری در حقانیت باورهای آنان تردید ایجاد نمی کند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما