۱۳۹۱/۴/۲۵

بیانیه بهرام مشیری پیرامون مناظره با عوامل «استبداد سابق» / رضا پهلوی یک شهروند عادی و بدون منصب سیاسی است






گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
حافظ


چندی پیش پس از انتشار مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با «فوکوس آن لاین» نقدی بر سخنان ایشان که از حیطه حقایق تاریخی مربوط به استبداد مرحوم پدرشان و دایره مطالب شخصی مربوط به خودشان بیرون بود، لازم آمد.
ایشان درآن مصاحبه خود را «پادشاه قانونی ایران» نامید و گفت:
"این مراسم ﴿یعنی اعلام پادشاهی﴾ در بیستمین زادروز من برگزار شد و طبق قانون اساسی، می بایستی به این سن رسیده باشم تا بتوانم شاه شوم. البته بعد می بایست در مجلس ایران هم سوگند پادشاهی یاد می کردم. بنابراین می توان گفت که بنا به قانون شاه ایرانم."
و در جایی دیگر گفت: "من رهبری ملّی هستم. می توانم نلسون ماندلایی باشم، مهاتما گاندی."
و در باب پدرش و در جواب خبرنگار که گفته بود "ایران در زمان پدر شما کشور چندان دموکراتیکی نبود" اظهار داشت:
"پدرم بر این باور بود که باید ابتدا به مردم تا حدّی آموزش بدهد تا دموکراسی امکان پذیر شود!"
و بسیاری مطالب دیگر از این دست.
در این میانه دوست ما آقای محمّد امینی در جواب این سخنان مقاله ای زیر عنوان "آرزوهای محمّدعلی شاهی" چاپ و نشر نمود.
امینی در باب موضوع پادشاهی و ادّعای ایشان نوشت:
"بنا بر کدام قانون؟ قانون اساسی ایران که در راهش جانفشانی ها شد و خاندان ایشان به آن جفا کردند؟ در کجای قانون اساسی آمده است که میتوان در مراسمی در یک کشور خارجی، شاه قانونی ایران شد و چنانچه بخت و اقبال یاری نمود، «بعد می بایست در مجلس ايران هم سوگند» خورد؟
مجلسی که دیگر در میان نبوده و نیست و در آینده هم دستکم بر پایه قوانین يكسد سال پیش در میان نخواهد بود؟ اصل سی و نهم متمم قانون اساسی چنین است:
«هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت نمی تواند جلوس کند مگر این که قبل از تاج گذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود و با حضور اعضای مجلس شورای ملّی و سنا و هیِأت وزرا قسم یاد نماید.»"
در این مصاحبه آنچه حیرت انگیز مینماید و هر قربانی استبدادی را می رنجاند آنست که این شاهزاده محترم، بیست و پنج سال حکومت استبدادی مرحوم پدرشان را "آموزش" قلمداد کرده است. مفهوم پوشیده این ادعا آنست که مردم ایران حق و لیاقت آزادی و دمکراسی را نداشتند. در حالیکه به شهادت تاریخ پدرشان با سرنگون ساختن حکومتی دموکراتیک بر ایران مسلط شد.
زمانی که پدر ایشان به کمک نیروهای بیگانه کودتای معروف را به راه انداختند، هم نهادهای سیاسی مشروطه فعال بودند و (هم) "آموزش" دمکراسی توسط این نهادها و جراید مختلف و اصحاب فکر و قلم در ایران زمین جریان داشت.
اتفاقاً بزرگترین بدبختی تاریخی زمانی آغاز شد که دولت کودتا به تعطیل نهادهای قانونی مملکت و جای نشین ساختن آن با حکومت زور پرداخت و سرانجام پس از ٢٥ سال استبداد، حکومتی مستبدتر و سیاه نامه تر از آن زائیده شد.
امروز که کشور ایران به دلیل بی خردیها و ماجراجوییهای روضه خوانان به انزوای کامل افتاده و فشارهای حاصل از تحریمها در همه ابعاد زندگی اقتصادی مردم مشهود است، عوامل استبداد سابق در افق سیاست ایران «فرصتی دیگر» می بینند تا شاید با عنایت پروردگار نیروهای خارجی به ایران حمله ور شوند و تخریب ایران و کشتار مردم آن، زمینه مساعدی را جهت باز تولید استبداد سابق فراهم سازد.
باری پس از قرائت این مصاحبه بر آن شدم تا فرمایشات ایشان را نقد کنم و در یکی از برنامه های دوشنبه سرزمین جاوید چنین کردم. اما شما به نیکی میدانید که ذهنیت و طبیعت استبداد هیچگونه نقدی را بر نمی تابد و هرگونه سخنی که در راستای خواست استبدادیون نباشد، «توهین» تلقی می شود.
پخش برنامه غوغائی برانگیخت که میتوان گفت کم سابقه بود. غوغاگران تلویزیونی فریاد «وای اعلیحضرتا» بلند نمودند و عوامل و اجامر استبداد طلب از پنج قاره جهان به همان شیوه مرضیه سید یعقوب انوار و شعبان جعفری آنچه ناسزا در محفظه خاطره و مخیّله شریفه خویش داشتند،به سوی مخلص حواله نمودند.
چند چپ پشیمان که اخیراً «شکر خوردم، نفهمیدم» و «ای کاش اعلیحضرت ما را اعدام کرده بود» شعار خود ساخته نیز با اجامر و اجلاف استبداد سابق هم صدا شده، آنچه تیر در ترکش جهالت داشتند، از شست سفاهت بسوی ما رها نمودند.
از سوی دیگر دوستان حاذق و یاران موافق و مبارزان آزادی! که همواره مراحمشان شامل حال این حقیر کمتر از قطمیر بود چون فضا را خطرناک و وضعیت را هولناک دیدند، در دفتر این صاحب تلویزیون و آن رسانه با حالتی پریشان و چشمی گریان دست تاسف بدست سائیدند و آه جانسوز از جگر بر کشیدند و ضمن خواندن آیه شریفه «برائت از مشرکین»، از این حقیر تبرّی جستند و سعی نمودند در این واقعه جانکاه با جناب رئیس هم عقیده باشند.
طرفه حکایتیست حکایت استبداد٠ در روزگار قدرت، با اعمال خشونت، ارعاب و شکنجه دهانها را می بندد و قلمها را می شکند و در زمان نکبت، عمل سانسور را با فحاشی و اتهام و ترور شخصیت عملی می کند.
باری، پیش از این ماجرا، سرهنگی از افسران سابق ارتش ایران که در ایالت فلوریدا سکنی دارد، بطور روزمره و به دفعات، به دفتر سرزمین جاوید تلفن می نمود و در رّد و نقد سخنان من سخن می گفت﴿روی پیامگیر﴾. ایشان ضمن گفتار به حدی اضطراب و هیجان نشان می دادکه حقیقتاً شنونده پیام را نگران می نمود که نکند این مرد کهنسال در معرض سکته قلبی قرار گیرد.
ایشان آنچه میگفت سخنش به زیور ادب آراسته بود و این امر مرا بر آن داشت که علناً ایشان را دعوت کنم تا در برنامه سرزمین جاوید حاضر شوند و هر چه میخواهند بگویند تا هم هموطنان عقاید ایشان را بدانند و هم از اضطراب ایشان کاسته شود. فردای روزی که از ایشان دعوت کردم، پیامی گذاشته بودند حاکی از اینکه به علت بعد مسافت از حضور در برنامه معذورند و این ماجرا گذشت.
این تجربه مرا بدین اندیشه رهنمون شد که از طرفداران استبداد سابق دعوت نمایم تا دو سه تن از دانایان خود را برگزینند و جهت مناظره در باب عملکردهای استبداد گذشته -با مدیریت مهندس شجره- به تلویزیون پارس اعزام نمایند.
چنانکه می دانید حامیان استبدادگذشته مشکل «توضیح» دارند٠ این مشکل در توضیح «علل انقلاب»، «علل سقوط رژیم»، «علل کودتای ٢٨ مرداد»، «علل به قدرت رسیدن ملایان» و بسیاری مطالب دیگر مهمترین گرفتاری این گروه است. این هموطنان به هیچ یک از اسناد تاریخی و دلایل و شواهد و تحقیقات انجام یافته تن نمی دهند و (به) هیچگونه بحث عقلانی و مناظرات استدلالی و مدنی اعتقاد ندارند٠ نمایندگان استبداد سابق درین سی و اند سال گذشته با بوق و کرنا همواره جمیع گناهان را به گردن «مردم ناسپاس» و «نمک نشناس» و روشنفکران و آزادی خواهان و مبارزان سیاسی و معترضان حکومت سابق سوار می کنند و در این رهگذر کمپانیهای نفتی، سازمان سیا، تجمع گوادالوپ و بی بی سی لندن را نیز بی نصیب نمی گذارند.
در این تحلیل! ها هرگز به نقش استبداد و تضییع حقوق ملت و تعطیل فرآیند قانون و قطع جریان روشنفکری و سانسور و جز اینها کوچکترین اشارتی نرفته است٠
گمان این بنده آن بود که بر قرار ساختن یک مناظره شاید فتح بابی باشد در راستای گفتمانهای آینده که ممکن است حصول توافقی را میان گروههای مختلف بر سر حقایق تاریخ گذشته به دنبال داشته باشد و این توافق مآلأ زمینه ای به جهت ائتلاف گروههای متخاصم ایجاد نماید.
در دو سه روز گذشته بدون اطلاع من، بعضی رفقا مطالبی نادرست از قول من بر روی آنتن تلویزون پارس برده و توجه نفرموده اند که آدم زنده جز آنکه محجور باشد نیازمند قیّم نیست.
ناگهان از تلویزیون پارس اطلاع رسید که سه تن، که یک تن برنامه گذار و دیگری بانوئی در اروپا و سومی اسماعیل نوری علا است، آمادگی خویش را جهت مناظره و دفاع از رژیم گذشته اعلام نموده اند.
وجود اسماعیل نوری علا در کنار حامیان «استبداد سابق» بسیار شگفت انگیز بود٠ چه این مرد محترم آزادی خواه و از بنیانگذاران «سکولار های سبز» در امریکا است٠ در گفتگوى سه جانبه مفصلّی که دیروز مابین من، مهدی حاذق اعظم و آقای نوری علا انجام پذیرفت، ایشان کلأ منکر چنین توافقی شدند.
از همه شگفت انگیزتر آنکه امروز دوستی از تلويزیون پارس تلفن فرمودند که سه شخصیّت ، یکی توده ای، دیگری چپ نامعلوم و سومّی از شخصیّتهای تلوزیون پارس آماده اند با شما مناظره نمایند. موضوع مناظره نیز «رضا پهلوی » خواهد بود٠ بی اختیار این عبارت عربی معروف که میگوید " العیاذ بالله من قضاء سوء" از ذهنم گذشت٠ عرض کردم دوست عزیز انگیزه پیدایش چنین مناظره با حامیان "استبداد سابق" بوده است، با چشم داشتی به یک نتیجه مثبت. آقای شاهزاده رضا پهلوی در رژیم گذشته کودکی بیش نبوده و تا به امروز منشاء هیچ گونه خیر و شرّی در تاریخ مملکت نبوده است. منظور ما حکومت مرحوم پدر ایشان بوده و نه بررسی زندگی یک شهروند عادی که صاحب هیچگونه منصب سیاسی نبوده و مانند بسیاری دیگر، بیرون از مرزهای ایران در تبعید زندگی میکند.
اما این دوست محترم گوشش بدهکار این حرفها نبود و می گفت: "شما با انتقاد از شاهزاده رضا پهلوی جنجال به راه انداخته اید و حتماً و قطعاً بایستی راجع به ایشان مناظره کنی.
به سرعت دریافتم که این طرح را افراد «باهوش» بادقت طراحی فرموده اند تا اصل موضوع را که «استبداد سابق» است لوث نمایند و با «سوژه» ساختن شخصی که هیچگونه نقشی در سیاهکاریهای گذشته نداشته، مغرور و سربلند و پیروز از این مناظره خارج شوند.
به این دوستان بایستی گفت:

گر توئی از پاردم سائیده های مدرسه
پاچه ور مالیده کوی خراباتیم ما

بنده نمیدانم این داد و فریاد و جوش و خروش بعضی آدمها از کجاست. آقای رضا پهلوی در مصاحبه با تلویزیون کانال ١ بعضی سخنان خود را تکذیب کردند و آن را ناشی از خطای ترجمه دانستند و اعلام نمودند که در اندیشه تعقیب قانونی «فوکوس آن لاین» هستند٠ این به گمان من خود ترفندی دیگر است. بهتر است شاهزاده محترم به جای این سخنان، عین مصاحبه را پخش نمایند تا هموطنان ما بتوانند خود به صحت یا سقم سخنان ایشان آگاه شوند. در میان هموطنان، بسیاری در زبان آلمانی متبحّرند و می توانند دریابند که در ترجمه سخنان ایشان تصحیفی رخ داده است یا نه.

با احترام،


بهرام مشیری
----------------------------------------------------------



۱۵ نظر:

  1. آقای مشیری دلشان میخواست شاه در ۲۸ مرداد کنار برود تا مصدق مثل جبهه ملی ها و نهضت آزادی ها که حکومت را دو دستی به خمینی تقدیم کردند، حکومت را تحویل توده ای ها نمایند. و دیگر هیچ کس از حماسه بزرگ شاه و مردم در ساختن ایران نوین در سالهای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ خبری نداشته باشد. اما آن حماسه بجاست و در وجود میلیون ها ایرانی در ایران و خارج از ایران وجود دارد. و آن استبدادی که ایشان از آن نام میبرند استبداد در مقابل تروریست های مسلمان و کمونیستی بود که بارها به شاه و نخست وزیران او سوء قصد و ترور کردند. و جز ایجاد حکومت کمونیستی و اسلامی به چیز دیگری قانع نبودند. و این استبداد در مقابل کمونیست ها و اسلامی ها هنوز در کشور های غربی وجود دارد. آقای مشیری به مانند بقیه به اصطلاح ملی گراها ثابت کردند که دانسته یا نا دانسته تحت نام ملی گرایی به ایران خیانت کردند. و میتوان گفت شاه بزرگ ترین ملی گرای ایران بود که در پیچیده ترین زمان تاریخ ایران را پادشاهی کرد و ما متاسفانه قدرش را ندانستیم و با کمونیسم بین الملل و عقب ماندگی اسلامی همکاری و همراهی کردیم. ایران ما را ببخش، ایران ما را ببخش، ایران ما را ببخش.

    پاسخحذف
  2. بزرگترین موضوعی که باعث بدبختی ایرانیان شد نسبت دادن استبداد به شاه توسط به اصطلاح ملی گراها بود.

    اگر کمونیستها و مسلمانان تروریست این نسبت را به شاه میدادند، مردم از قصد و انگیزه آنها اطلاع داشتند. اما به اصطلاح ملی گراها با سوء استفاده از اعتماد مردم و با فریب مردم با نام ملی گرایی در حقیقت به مانند ستون پنجم دشمن عمل کرده و این نسبت دهان پرکن را به شاه دادند. شاهی که در اروپا تحصیل کرده بود و دو زبان انگلیسی و فرانسه را به مانند زبان مادری صحبت میکرد. همه جنگ ویتنام و حالت تهاجمی کمونیستها را فراموش کرده اند که در اروپا گروه های تروریستی ارتش سرخ مردم و نخست وزیران را ترور میکردند.
    الان هم جمهوری خواهان با ترساندن مردم از استبداد پادشاهی پارلمانی میخواهند به ادامه رژیم کمک کنند. مگر انگلستان و استرالیا و کانادا و سوئد و نروژ و بلژیک و اسپانیا و ژاپن و دانمارک و هلند، پادشاهی نیستند؟ آیا همه آنها استبدادی هستند؟

    " نسبت دادن استبداد به رژیم پادشاهی نشانه نادانی است."

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یعنی اگر آن ها نمی گفتند "انسان عاقل" متوجه نمی شد که حکومت شاه استبدادی بود؟ تحصیل کردن در اروپا و دانستن زبان خارجی دلیل بر آزادیخواهی نیست. دیکتاتور کنونی کره شمالی هم در سویس درس خوانده است!
      من بارها گفتم باز هم می گویم اما شما خودتان را به خواب زده اید! انگلستان و اسپانیا و غیره استبدادی نیستند اما موقعیت جغرافیایی و فرهنگی و بسیار عوامل دیگر متفاوت است. آن را با ایران یکی می کنید؟ در ضمن ایران زمان محمدرضا همانند کنونی استبدادی بود دیگر این همه مقایسه با کشورهای اروپایی ندارد. توجیه نیستید!

      حذف
    2. پادشاه فعلی اسپانیا بعد از دوره دیکتاتوری فرانکو اولین دیدار رسمی اش را با رضا پهلوی در سالهای ۵۵ یا ۵۶ داشت. اگر اینها در کلاس هم نبودند چرا با هم دیدار کردند؟
      و یا اگر شاه هم عقیده و همردیف پادشاهان اروپا نبود چرا با هم دیدارهای مرتب و منظم داشتند؟

      حذف
  3. چیزی تغییر نکرده، دیکتاتوری با چکمه رفته و امروز گرفتار استبداد نعلین هستیم. رضا پهلوی باید خیلی شفاف به سوال های مخالفین پاسخ بدهند. بنده به یاد ندارم ایشان حکومت شاه رو استبدادی بدانند در حالی که شکنجه و سانسور بوده. کودتا هم که شد. قانون اساسی که حاصل مجاهدت های ایرانیان عصر مشروطه بود را همین خاندان پهلوی زیر پا گذاشتند. در نهایت هم که شیخان تسبیح بر مسند قدرت تکیه زدند و امروز هم امکان وقوع قحطی و تجزیه بسیار زیاد است

    پاسخحذف
  4. من اقای مشیری رو واقعا دوست دارم و خیلی چیزا به عنوان جوان از ایشون یاد گرفتم..
    ولی در رابطه با اقای پهلوی به شدت تکرار میکنم به شدت با ایشون مخالفم

    پاسخحذف
  5. چیزی که این دوستداران سلطنتی نمی فهمدن شرایط روز جامعه است. بستن روزنامه و گرفتن روشنفکران و زندانی کردن عقاید مخالفین اینها نشات گرفته از دیکتاتوری شاه بود که رژیم جمهوری اسلامی هم از آن تبعت میکنه در حقیقت تنها تفاوت حکومت سلطنتی سابق با حکومت فعلی اینه که چکمه پوشان جایشان را با نعلین پوشان عوض کرده اند. شما هم که همه را از کمونیست ها و مبارزین عیر کمونیست میترسانید فقط بگید چی را با چی میخواهید عوض کنید. این نوع جکومت است که مشکل ساز است سرمایه داری برا سود خودش یک روز نوکر چکمه پوش است روز دیگر نوکر نعلین به پاست. اون چیزی که مهم است اینه که سرمایه داری یعنی دیکتاتوری یعنی برا سود مردم را زیر تیغ بردن برا حفظ سود خودش هر کاری بتواند میکند. شما چرا اصل را ول میکنید و به فرع چسبیده اید.
    آقای مشیری فقط داره روشنگری میکنه، زحمت میکشه که شما را از خرافات و بک بعدی بودن نجات بده اطلاعاتش را دارد با جونش در اختیارتان قرار میده که شما انقدر یک بعدی فکر نکنید. خیالتان تخت تخت باشد اون دوره تمام شد و دیگه بر نمیگرده من مطمعن هستم این آقائی (پسر دیکتاتور) که یک روزش هم زحمت نکشیده امروز خیال برش داشته که میتونه از موقعیتی که مردم با دادن جانشان بدست آورده اند استفاده کنه و یک چند صباحی هم این دیکتاتور زاده خون ملت را بمکه این آقا چطور تا چند سال پیش جرئت حرف زدن نداشت اما حالا میبینه (یا بزور وادارش کردن با قول و قرار های الکی انداختنش وسط که فقط ازش استفاده کنند)شاید بتونه اون روزهای خوش باباش را تکرار کنه البته برا خودش و همپالکی هایش نه برا ملت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آقای مشیری که این قدر مخالف سرمایه داری و کودتای به اصطلاح آمریکایی هستند، چرا رفتند توی بغل آمریکا جا خوش کردند؟ درست مثل توده ایها و مسلمانان حرامزاده که در آمریکا جا خوش کرده اند.

      حذف
  6. مشگل و گره اصلی در تاریخ صدساله پس از مشروطه وجود استبداد بوده وهست!
    استبداد پهلوی ها،مدرنیسم وتجدد طلبی را بازرنگی جانشین مدرنیته مشروطه نمودند!
    بهمین دلیل آن استبداد"شاه-رعیت" سازنده راه استبداد"امت- امامت"شد!تا دربارش به "بیت" تغیر نام دهد!
    عجیب اینجاست که هنوز هم استبداد گذشته با مقایسه امروز میخواهد بخود ببالد!چرا میخواهید با این مقایسه مسخره به شعوراین ملت توهین کنید؟ ما بدموکراسی پایدار خواهیم رسید! پشت رضا پهلوی قایم نشوید! او دراستبداد "طفلی"بیش نبود!

    پاسخحذف
  7. به آقایان مشیری، امینی و دیگر دانشمندان، که با پرداختن به خاندان پهلوی، تلاش میکنند تا جوی مصنوعی و پر هیاهو و متشنج را به فضای سیاسی ایران تحمیل کرده، تا بدین وسیله، وقت ، انرژی و توجه مردم ایران به هرز رفته و حکومت ایران با فراغ بال و دل‌ خوش و دور از هر گونه دغدغه بتواند در راه نابودی ایران، بیش از پیش تلاش کند، تبریک می‌گویم.

    مهر و محبت و کمک این آقایان به جمهوری اسلامی تحسین برانگیز است.

    پاسخحذف
  8. مریم خانم اگر افشاگری نشود چی را می خوای انتخاب کنی برا آینده خودت و بچاهایت یک بعدی فکر نکن هیچ جو مصنوعی بوجود نخواهد آمد اگر روزی مردم مجبور بشن در همه پرسی ای شرکت کنند اقلاٌ میدونند به کی و چی رای بدن (بقولی در دمکراسی مردم باید فهمیده باشند) حالا اگر شما می خواهید مردم مثل زمانی که شاه در رفت گوسفندوار برن ویک دیکتاتور دیگر را انتخاب کنند سخت در اشتباهی

    پاسخحذف
  9. حکومت پادشاهی و حکومت اسلامی ماهیتا با هم تفاوت دارند.

    حکومت پادشاهی ریشه در تاریخ ایران دارد و یک حکومت ناسیونالیستی و ملی گرا است.

    اما حکومت اسلامی یک حکومت بر مبنای خرافات ۱۴۰۰ سال پیش عقب مانده ترین جوامع بشری همراه با تروریسم ذاتی و ملحق به آن میباشد.

    مقایسه این دو به عنوان دو حزب سیاسی با هم بزرگترین اشتباه است.

    پاسخحذف
  10. هنوز هیچی‌ نشده، این بابا دم از حکومت آیند می‌زنه، و میگه باید افشاگری شه، چه کسی‌ رو میخواهی‌ افشا کنی‌؟ رضا پهلوی را که از ۱۷ سالگی در غربت تحت نظر همه سازمان‌های جاسوسی زندگی‌ کرده و حتی یک خلاف رانندگی‌ هم مرتکب نشده؟ چیشو میخوای افشا کنید؟ خجالت آوره، از خودتون شرم کنید که تا این اندازه بی‌غیرت و وطن فروشید. یعنی‌ از پس مونده‌های قاجار بیشتر از این انتظار نیست.

    پاسخحذف
  11. آقا بهروز تا کی می خوای احمق بمونی اگه آگاهی داشتی این مزخرفات را مانند اجدادت حزب الهی ها تکرار نمی کردی بی چی گذشته ات افتخار میکنی ننگ به افرادی که می خواهند اجازه دهند کسان دیگری امثال رضا پهلوی براشون فصمیم بگیرن واقعاٌ از شعور امثال تو خجالت زده شدم.

    پاسخحذف
  12. مشیری با اسم ناشناس نیا به مردم فحش بده مرتیکه کچله خجالتی

    پاسخحذف

ما از انتقادات شما پشتیبانی می کنیم ولی نظرات حاوی عبارات رکیک و همچنین اسپم حذف خواهند شد. با سپاس از دیدگاه های شما