‏نمایش پست‌ها با برچسب خرافات. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خرافات. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱/۴/۲۱

درود بر یاشار خامنه! از او و پدر دربندش حمایت کنیم




یاشار خامنه از نویسندگان کمپین امام نقی، که سابقا با نام مستعار یاشار نقی پژوه مطلب می نوشت به نوعی همکار به حساب می آییم چرا که هر دو در این پیج فعال بودیم (کما اینکه هنوز هم هستم) و دور از انصاف دیدم که حال گرفتاری برای او پیش آمده از او یاد نکنم. پدر یاشار خامنه به دلیل فعالیت فیسبوکی پسرش در بند جمهوری اسلامی است و هر وجدان سالمی تشخیص می دهد که پسر هرچند که برفرض گناهکار و مجرم باشد (که نیست) پدر و مادر و یا اطرافیان آن شخص نباید به واسطه آن مجازات شوند، و این در حالیست که عباس خامنه تهدید به اعدام شده است. آیا بر رفتار حکومت اسلامی جز آدمربایی بیشرمانه، نامی دیگر می توان داد؟ اساسا این چه عدالت اسلامیست که گریبانگر ما شده است، مگر آن که تصور کنیم یک عده دزد و جانی و آدمربا مانند راهزنان بی وجدان ١٤ قرن پیش بر مملکت ما مستولی شده اند که البته این تصور بیجا هم نیست و حقیقت دارد.
افراد جامعه هر آنگاه که از نقد سازنده خسته شده اند و به دلیل خفقان از ادامه آن بازمانده اند ناگزیر به نقد سوزنده و طنز و به سخره گرفتن خرافات دست زده اند و این موضوع امروز ماست. برای قشر جوان ما که نسلی سوخته به حساب می آیند و تمام آمال و آرزوهایشان در پستوی خفقان ٣٤ ساله این حکومت بر باد رفته است، راهی به جز باز کردن کمپین امام نقی نمانده است. گسترس طنزهای اینچنینی نشان از انحطاط جامعه ما به دست خرافات دارد، خرافاتی که دیگر در عمق جامعه ریشه دوانیده است و چشم بستن بر روی آن یعنی کنار آمده با آن، و کنار آمدن با آن خرافات که با آن به مردم ظلم می شود، به معنای ظلم پذیر شدن است. امروز نسل روشنفکر به خوبی می داند که مشکل ما دقیقا چه چیزیست، نه از آخوند (شخص) است که شخص برگرفته از ایدئولوژی است. آبشخور و ریشه این بدبختی را باید شناخت. من مسیحی نیستم اما در انجیل چه زیبا گفته شده است:

هر درخت نیکو، میوه نیکو می آورد و درخت بد، میوه بد می آوردنمی تواند درخت خوب میوه بد آورد، و نه درخت بد میوه نیکو آورد. هر درختی که میوه نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده شودلهذا از میوه های ایشان، ایشان را خواهید شناخت *



اخیرا یاشار خامنه با صدای آمریکا مصاحبه کرده است. البته صدای آمریکا هم به شیوه بی بی سی به نوعی او را تحت فشار پرسش های محکوم کننده خود قرار داد تا به اصطلاح، بی طرفی خبرنگاری خود را ثابت کند. 


مصاحبه یاشار که اکنون به عنوان دانشجو در هلند به سر می برد از نظر من بسیار بجا و سخنانش نشان از تسلط به نفس خویش بود. وی می گفت که من به ایران باز نمی گردم چرا که روشن نیست با رفتن من چه پیش بیاید، ممکن است مرا اعدام کنند و وضعیت خانواده من هم بهبود نیابد. این حرف درست است. چون ممکن است که وزارت اطلاعات پدر وی را پس از مدتی تهدید ول کند اما با رفتن یاشار به ایران، جان او در معرض خطر جدی بوده و سرنوشتش مشخص است. بسیار مسخره و ضد انسانی است که پدر فردی را به خاطر آنچه توهین نامیده اند بازداشت و او را تهدید به مرگ کنند. دقیقا کاریست که تنها از حکومت ملایان بر می آید و بس. 
نوشتن نقد و حتی توهین سزایش مرگ نیست. قلم را باید با قلم جواب داد نه با شمشیر.  دوران چاقوکشی و اعدام به دلیل دگراندیشی به سر رسیده است و دوران روشنگری و قلم و اندیشه و جامعه مدنی مدت هاست که آغاز شده است. از یاشار خامنه دفاع می کنیم و او را تنها نمی گذاریم.
------------------------------------------------------------
* انجیل متی-باب ٧ ، ٢٠-١٧



۱۳۹۰/۹/۱۷

از جماعت وحشی و بی شعور عزادار حسینی باید گریخت

به نظر می رسد که اخیرا در مسجدی واقع در بندعباس و طی یک مراسم عزاداری، ملای مواجب بگیر مجلس برای این که به اصطلاح اشک مردم را در بیاورد و به خیال خام خود ثوابی برده و قدمی به حوری های بهشتی نزدیک تر شده باشد، برای شبیه سازی ماجرای حرمله و تیراندازی او به سمت علی اصغر، فرزند شیر خواره یکی از عزاداران را به سمت بالا گرفته و در لحظه ای که می خواسته با فغانی سوزناک و البته ساختگی بگوید : "اگه به من رحم نمی کنی به این بچه رحم کن" ناگهان بچه بیچاره شیرخواره با پنکه سقفی برخورد کرده و پرتاب می شود که در این حین صدای جیغ حضار شنیده می شود.
ویدئو را از اینجا مشاهده کنید، از دقیقه ۱:۳۰ به بعد...




من شگفت زده ام. واقعا یک عده چقدر می توانند وحشی و خالی از شعور و خرد و تمدن باشند. همین چند روز پیش بود که در کابل و قندهار و مزار شریف ۶۰ نفر بر اثر انفجار کشته شدند؛ ۶۰ نفر واقعا کم نیست، ۶۰ انسان ناگهان به خاطر درگیری های مذهبی میان خود مسلمانان در چند شهر افغانستان کشته می شوند و دلیل آن هم حمله انتحاری یک خشکه مغز متعصب به جماعت عزادارانی است که مانند خود او مسلمان هستند. به راستی مسلمانانی که نتوانند خود را تحمل کنند با دیگر ادیان و باورها چه می کنند؟ اما عزاداری شیعیان برای تراژدی ای که ۱۴۰۰ سال پیش در دشت های کربلا اتفاق افتاده است نیز خود داستانی است، مردمی که برای ۱۴۰۰ سال پیش به سر و سینه خود می کوبند و مشکلات امروز خود را نمی بینند لیاقت زندگی شایسته را به هیچ عنوان ندارند. به هر حال زندگی شایسته از آن جماعتی است که اندکی خرد خود را به کار بیندازد. قبلا هم گفته ام که یک بار و برای همیشه به این کارهای تاسف آور که در آن اندک عقلانیتی یافت نمی شود باید پایان داد اما به راستی که خرافات و شستشوی مغزی که از همان بچگی و به طور ارثی به ما تزریق شده است سمبه پرزور تری دارد و شاید هم پای منفعت در میان است، به طوری که نگارنده فکر می کنم که اگر غذا یعنی عامل مهمی که مردم را به مراسم های مذهبی می کشاند!، از این مراسم ها حذف شود کمتر کسی خواهد بود که بخواهد برای حسین تشنه لب عزاداری کند! داستان های روز عاشورا که توسط نوحه خوان های حقوق بگیر دروغگو و ریاکار گفته می شود نه تنها واقعیت نداشته که تنها برای برانگیختن احساسات عوام کاربرد دارد، و متاسفانه کسی هم نیست که بگوید اگر شما برای کشته شدن 72 نفر در ۱۴۰۰ سال پیش ناراحت هستید، ۵ تا ۷ میلیون ایرانی توسط یورش وحشیانه مغول کشته شده اند که در بین آن ها هزاران کودک شیرخواره هم بوده است ولی حتی روز حادثه را هم نمی دانید! 
در ویدئوی مزبور نوزاد بیگناه به پنکه سقفی برخورد کرده و پرت می شود و روشن نیست که چه بلایی بر سر او آمده است، نوزادی که از خود اختیار ندارد و باید تاوان پس دهد. همین نوزاد از صدقه پدر و مادر خرافات زده خود حتما شیعه معتقدی خواهد شد و رفتار پدر و مادرش را ادامه خواهد داد البته اگر زنده مانده باشد.

از چنین جماعتی که بویی از تمدن و خرد نبرده است و در مقابل انتقادها نیز خشمگین شده و جبهه می گیرند، حتی نباید گریست که باید گریخت...


آیا چنین چیزی جز جهالت است؟


لینک این مطلب در بالاترین
---------------------------------------------------------------------
نوشته مرتبط: هموطن عزیز، فرهنگ مرده پرستی محرم را یکبار و برای همیشه کنار بگذار

۱۳۹۰/۹/۵

هموطن عزیز، فرهنگ مرده پرستی محرم را یکبار و برای همیشه کنار بگذار

باز ماه محرم فرا رسید، ماه جشن و شادی اعراب برای سال نو عربی و ماه گریه و شیون شیعیان عمدتا ایرانی! واقعا جای تاسف و افسوس دارد که ایران با این پیشینه فرهنگ و تمدن که جشن هایش برخاسته از طبیعت و زیبایی بودند، به چنین بدبختی و ادباری افتاده است که نه تنها جشن های باستانی خود را فراموش می کند، بلکه برای فردی که با زبونی توسط قبیله خود و بر سر قدرت ۱۴۰۰ سال پیش به قتل رسیده بود تبدیل به یک الگو می شود. جالب اینجاست که مادامی که اعراب در حال جشن و سرور برای سال نوی خود هستند، شیعیان بر سر خود می کوبند که چرا ۱۴۰۰ سال پیش چند نفر به خاطر قدرت در بیابان ها همدیگر را نابود کرده اند.
هر روز هم بازار جعل تاریخ و اتفاقات روز عاشورا گرمتر می شود ولی کمتر کسیست که واقعیات را بداند، چرا که کسی که واقعیات تاریخی را بداند دیگر بر سر و روی خود نمی کوبد و عینک واقعبینی بر چشم می گذارد.
می گویند که به باورهای دیگران احترام بگذار و توهین نکن. اما چطور می توان بی تفاوت بود هنگامی که این عقاید ارتجاعی مردم را تا خرخره بت پرست و خرافاتی کرده و جامعه ایران را به خواری و خفت زیر دست ملای جنایتکار کشانده است؟ آیا جوامع مترقی حق ندارند که به این حماقت های جاهلیت مذهبی بخندند و آن ها را وحشی بنامند؟ زنده یاد احمد کسروی که من او را یکی از آگاه ترین و بیدارترین شخصیت های تاریخ معاصر ایران می دانم در یک جا به درستی اشاره کرده بود که "یکی از زشتکاری های بزرگ شیعیان ارج گذاشتن بر استخوان های مردگان است در صورتی که مرده را باید سوزاند و یا زیر خاک نهان کرد تا بوی گندش باعث آزار نشود، و بساط مرده پرستی شیعیان نیز به دلیل وحشی و بی فرهنگ بودن این گروه است!" وی در کتاب داوری می نویسد:
...در انديشه آنان (شیعیان) مردم بهر دينند . به اين معني كه خدا داشته و اين جهان و مردمان را آفريده كه آن گرامي داشتگان را بشناسند و جايگاه آنان را در نزد خدا بدانند و براي خشنودي خدا هميشه نامهاي آنان را به زبان رانند و درودها فرستند و به روي گورهاشان گنبدهاي سيمين و زرين افرازند و از راههاي دور بديدن آن گنبدها روند، سرگذشتهاي آنان را فراموش نساخته هميشه تازه نگهدارند، با دشمنان ايشان هميشه دشمن باشند...   شگفتست كه بازماندگان حسين خودشان پس از يكي دو سال، پيش آمد را فراموش ساختند و به زندگي پرداختند. چنانكه گفتيم علي بن الحسين با يزيد آشتي كرد و با او دوستي نمو د. سكينه دخترحسين كه به گفته روضه خوانان در ويرانه شام مرده است و باشد كه شيعيان به اين مرگ اوخروارها اشك ريخته اند، سالها پس از آن زيسته و زن مصعب بن زبير شده بود كه سپس نيززن عبدالملك بن مروان گرديد و با خوشيها زندگي بسر داد. ولي شيعيان پس از هزار و سيصد سال آن داستان را فراموش نمي كنند و آيا اين دليل روشني به سبك مغزي و بيخردي يك مردمي شمرده نخواهد بود؟!...


من در این جا از مرده پرستان می خواهم که پاسخ دهند در کل امامان شیعه نظیر حسین بن علی خدماتشان به بشریت چه بوده، تالیفات و کارآمدی آن ها چه بوده و کلا در زندگی خود چه کار کرده اند که تازه ما همانقدر و نه بیشتر آن ها را پاس بداریم. آیا با کشف دارویی جان هزاران بیمار را نجات داده اند؟ برای سهولت زندگی بشر تلاش کرده اند؟ مانند فردوسی ۳۰ سال از عمر خود را برای زنده کردن زبان و شکوفایی فرهنگ صرف کرده اند؟ از پایه گذاران دانش و معرفت جهانشمولی بوده اند؟ در این رابطه چطور آموزه های ابن سینا و یا ارسطو در جهان گسترش پیدا کرده ولی در مورد امامان شیعه حتی اعراب هم این افراد را نمی شناسند و جز چند حدیث متناقض که صحت و سقم آن هم مشخص نیست چیزی دیگر از آن ها در دست نیست. و مهم تر این که چه قداستی در امامان شیعه وجود دارد که از آن ها تصویری خداگون ارائه می شود و تمام راه های انتقاد هم بر آن ها بسته است؟
هموطن مومن من، کل کار این امامان چه بوده است که باید پس از ۱۴۰۰ سال بر روی خود گل بمالیم و به خود آزاری روی بیاوریم؟ تازه بر فرض این که امامان شیعه کار مثبتی را انجام داده باشند، چرا باید پس از ۱۴۰۰ سال برای آن ها عزاداری کنیم؟ ما شاید به همان اندازه کار مثبت می توانیم از آن ها به خوبی یاد کنیم و همچنان آن ها را دارای اشتباه هم بدانیم اما فایده این مرده پرستی چیست جز این که ملتی را از تعالی باز می دارد و او را به توسری خوردن هر چه بیشتر سوق می دهد. کارهای خرافی و زشت عزاداری برای کسی که پس از ۱۴۰۰ سال دیگر حتی خاکسترهای آن هم وجود ندارد هیچ پایه و اساس منطقی ندارد. مگر ما برای پدران و مادران خود که چندین سال پیش مرده اند هر سال چنین بساطی راه می اندازیم؟ 
واقعا این چه دینی است که فلسفه آن نه شادی که رنج و غم و اندوه است؟ همانطور که جسم انسان فانی نیست و قرار نیست برای همیشه بماند، امام حسین هم اگر در صحرای کربلا کشته نمی شد بلاخره روزی عمر فانی خود را از دست می داد و خب از مرگ هم راه گریزی نیست. وجدانتان را برای لحظه ای قاضی کنید که آیا خودتان دوست دارید که پس از فوت شما هر سال چنین مراسم هایی راه بیندازند؟ مطمئنا اگر خودشیفته افراطی نباشید و دچار بیماری هم نباشید پاسخ شما منفی خواهد بود! پس نیک دیده می شود که کل این بازی ها پوچ و از پایه غلط است، و علت آن هم چیزی جز بازی های سیاسی آن روزگار و دکان مردمفریبی آخوند در عصر کنونی نمی تواند باشد. ملتی که از طرفی فرهنگ و تاریخ وارسته خود را فراموش کند و منفورترین اشخاص عرب را هم به عنوان الگو قرار دهد، باید برای چنین جامعه ای افسوس خورد.

قبر امام حسین برای اهل قبور. چنین دم و دستگاهی توسط پول مردم ایران درست شده است
و برای فریب همین جامعه هم مورد استفاده قرار می گیرد

کودکان معمولا زود تحت تاثیر قرار می گیرند. خرافات ثبت شده در ذهن کودک
کل زندگی او را در بزرگسالی تحت شعاع قرار می دهد 

۱۳۹۰/۶/۲

اشتباه پزشکی امام صادق که باعث مرگ هزاران نفر شد...!

حاج انصاریان (از واعظین تهران) می گوید که در هنگام تب باید بر روی پشت بام داغ ۴۰ درجه رفت و دو پتوی گرم را هم بر روی خود انداخت تا میکروب ها کشته شوند و فرد خوب شود! روش ایشان در میکروب کشی که از طب الصادق گرفته است باعث تشنج سریع و مرگ می شود و در دانش پزشکی امروزی به شدت نهی و رد شده است. امروزه پزشکان بر خلاف نظر قدما پوشیدن لباس نخی و خنک و نوشیدن مایعات را به فرد بیمار توصیه می کنند. اما در قدیم مردم که دنباله روی امامان شیعه بودند و آن ها را عالمان دانشمندی می دانستند که سخن اشتباه نمی گویند, نظر آن ها را در مورد پزشکی نیز درست و صحیح می دانستند. نظر پزشکی امام صادق در مورد تب, تا همین چند دهه ی پیش جان هزاران نفر را که اکثرا کودک بودند گرفت اما مردم دلیل تشنج و مرگ بیمار را نمی دانستند و به گرم کردن و بخور دادن ادامه می دادند. و این آخوند در قرن ۲۱ هنوز به طب الصادق و طب الرضا پایبند است.


۱۳۹۰/۵/۳۱

ذات اسلام همیشه همین بوده است، اجبار و زور و تحمیل / آخوند برای حصول حکومت مطلوب ۱۴۰۰ سال پیش می کوشد

در خبرها آمده است که نیروی انتظامی به خود جسارت داده که کیف و وسایل شخصی مردم را برای یافتن اغذیه در ماه رمضان بگردد و در صورت پیدا کردن با آن ها برخورد کند. از سوی دیگر روز پیش نیز خبری منتشر شد مبنی بر این که قرار است دختر و پسر را در کلاس پیش دبستانی از هم جدا کنند. داستان مانند جوک می ماند، چیزهایی که روزی تصور آن ما را به خنده وا می داشت امروزه دارد بر سر ما می آید و شوربختانه این آخرش هم نیست و گویا اقدامات طالبانیسم که ۳۲ سال است برنامه ریزی می شده و برنامه ریزان آن منتظر فرصت بوده اند، تازه آغاز شده و رنگ و بوی جدی گرفته است. پس از سال ۸۸ که مردم را سرکوب کردند فرصتی برای استبدادیون افراطی فراهم شد تا ایده ها و تئوری های خود را با کمال آرامش پیاده کنند، و قطعا اقدامات بیشتری از این نوع نیز در آینده انجام خواهند داد تا حکومت کاملا مطلوب خود را که در طول این سال ها به دلیل تقیه آن را پنهان کرده بودند نمایان کنند. کسانی که نا آگاهانه در این حکومت به دنبال اصلاحات و یا دموکراسی می گردند باید بدانند که در این مدل حکومتی هیچ گاه دموکراسی اصل نبوده است بلکه همیشه از سوی نظریه پردازان حکومتی و آخوندهایی که در قم نشسته اند برای حصول دستگاهی تلاش می شده است که از هر حیث به سیستم مادام العمری و استبدادی مطلق خلافت ۱۴۰۰ سال پیش شبیه تر باشد و به نوعی اسلام ناب بیابان های عربستان را در کشور ما پیاده کنند. این انتخابات و دم و دستک شبه جمهوری آن هم تنها برای خالی نبودن عریضه بوده است و نوعی تقیه، که آن را هم تحمل نکردند و ماجرا را به سود خود تمام کردند. وگرنه کیست که نداند این حکومت عبارت است از سلطان فصل الخطاب و اطرافیان مواجب بگیر وی که خود را به جای خلفای عصر قبایل و بیابان های سوزان می گذارند، از این سیستم هیچ گاه دموکراسی نوین و جمهوریت و حکومت مردم بر مردم بیرون نخواهد آمد چرا که ولی فقیه خود را نماینده ی خدا می داند و در برابر نظرات و فرامین خود که به خدا نسبت داده است، نظر مردم مهم نیست... با مردم باید به مانند چوپانی بر روی گوسفندان رفتار کرد و به زور حکومت کرد، مردم مصالح خود را تشخیص نمی دهند و باید به زور راهی که به زعم آن ها درست است را به مردم قبولاند.

این چیزی نیست که محصول یک سال و ده سال باشد. مردم ایران چوب قرن ها نا آگاهی خود وهمبستری فکری با آخوند را می خورند. مردم ایران یک حکومت به آخوند بدهکار بود. وقتی آخوند آنقدر از قدرت و نفوذ اجتماعی برخوردار بود که می توانست زنان مردان امت خود را بر آن ها حرام کند، وقتی می توانست با فتواهای خود مردم را در دستان خود داشته باشد به طوری که نقد آن ها تابو باشد، وقتی می توانست با قوانین توضیح المسایل خود مردم را حتی در دستشویی و رخت خواب نیز کنترل کند و مردم در مورد تک تک جزئیات شخصی زندگی از آخوند بپرسند که آیا آن درست است و یا خیر، وقتی حتی بتواند قند را حرام کند و سپس برای آن نسخ آن توجیه بتراشد(قضیه ی فرو کردن قند در چای که همه می دانید) چطور وقتی به قدرت مطلق سیاسی برسد اسلام ۱۴۰۰ پیش را پیاده نکند؟ در عصر اسلام هم در دین اجبار بود وگرنه چه دلیلی داشت که مردم یمن و هوازن و بنی عامر و بنی سلیم و غیره (اهل رده)، پس از مرگ پیغمبر اسلام مرتد شوند و ابوبکر ناچار شود آن ها را قتل عام کند؟* مگر خود اعراب مردم ایران را به زور شمشیر مسلمان نکردند؟ این آخوندها از همان قوم متجاوز هستند، این بیگانگان فرزندان همان هایی هستند که به مملکت ما تاخته اند و امروزه نیز یک ملت را به گروگان گرفته اند.
البته هنوز راهی در پیش است که آخوند تمام نظریات حکومت مطلوب خود را پیاده کند، هر چقدر که مردم عقب نشینی می کنند آخوند پیشروی می کند و قوانین و نظریات خود را که به دلیل تقیه تا به حال اجرا نکرده بود، بیشتر بر مردم تحمیل می کند. برای مردم خرافی که مسخ آخوند و خرافات جاهلانه ی آن شده اند، این شرایط همچنان عادی می شود و او ظلم پذیرتر می شود. می ترسم از روزی که مردم چشمان خود را باز کنند و خود را در ایرانی کاملا ویرانه ببینند که زنان برقع دارند و برای مردان ریش و عمامه اجباری باشد. آن روز دور نیست اگر من و تو بر نخیزیم.

---------------------------------------------------------
تاریخ طبری، جلد ۴، صفحات۱۳۸۱ تا ۱۴۷۹  

۱۳۹۰/۵/۲

اگر به جای هر امامزاده ی منحوس, کتابخانه و مدرسه ساخته بودند وضع دیگری داشتیم!


در خبرهاآمده است که پس از انقلاب پربرکت که البته برکاتش فقط به آخوند رسیده است حدود 9 هزار امامزاده جدید به مدینه ی فاضله ی آخوند اضافه شده و از مرز ده هزار و پانصد عدد هم گذشته است. البته این خبرگزاری از آن چه که آن را امامزاده های دروغین می خواند اظهار نگرانی می کند پنداری که خود امامزاده های به اصطلاح واقعی, که بوده اند و چه گلی به سر بشریت زده اند!  آخوند ذاتا دوست دارد که جامعه را هرچه بیشتر به مرده پرستی بکشاند تا با آن مردم را در جهالت و خرافات و نادانی نگه دارد و بساط تحمیق و تحمیرش بیشتر بر پا بماند. فراموش نکنیم که کار آخوند و مذهبش همیشه سروکار داشتن با مرده ها و آویزان شدن از استخوان های پوسیده ی گذشتگان بوده است و لذا نمی تواند برای زنده ها مفید باشد. در مملکتی که به جای سازندگی جاده ها و مدرسه ها و مراکز ورزشی و دانشگاه ها, ساختن امامزاده در الویت قرار بگیرد مردم آن دیار باید به تو سری خوردن و خو گرفتن به اندیشه های پست و عقب افتاده و قرون وسطایی و خرافی عادت کنند و تا زمانی که خود شمع خرافات آخوندی را روشن نگه می دارند هیچ گله ای هم بابت وضع زندگیشان نباید داشته باشند. آخوند خیلی خوب میداند که اگر بودجه کشور صرف آبادانی برای مردم شود, خرافات هم کمرنگ تر شده و دیگر در شان مردم نخواهد بود که با آخوند دمخور شوند و بنابراین مردم مانند گذشته به آن ها سواری نخواهند داد برای همین چه بهتر که بودجه کشور صرف در جهالت نگه داشتن مردم شود! متاسفانه ایران شده است جولانگاه دشمنان فرهنگ ایران و گرامیداشت استخوان هایی که معلوم نیست از کجا آمده اند و چه و که بوده اند. حتی معلوم نیست خود این امامان شیعه در طول زندگی کوتاهشان چه خدمتی برای بشریت انجام دادند که تازه استخوان فرزندان منتسب به آن ها را تبدیل به بارگاه کرده اند! تازه اگر بر فرض امامان شیعه را انسان های خوبی در نظر بگیریم باز چنین مرده پرستی ویرانگر جامعه است.  آنوقت هر روزه فرزندان بیشتری از امامان کنیزباز شیعه را کشف و یا اختراع می کنند و بودجه ای که در واقع باید برای زندگان و پیشبرد مقاصد ملی باشد صرف ساختن بارگاه برای مردگان 1300 ساله و مردمفریبی آخوند می شود. مردگان چند صد ساله!...کسانی که خود را نتوانستند از مرگ و روند عادی طبیعت نجات دهند ولی امروزه از آن ها به عنوان نجات دهنده ی مردم از بیماری ها و غیره یاد می شود.

من روستایی را در نزدیکی تهران می شناسم که حتی جاده های اصلی آن مشکل دارد و چرخ های ماشین را پنچر می کند چه برسد به جاده های فرعی و کوچه های روستا. اما سالهاست که حکومت بیبرکت آخوندی در حال ساخت پروژه ی امامزاده اسماعیل بود و آخرین بار که برای دیدن چند تن از اقوام به آنجا رفتم کاملا ساخته شده و تبدیل به بارگاه مجللی شده بود. تاسفبار بود که جاده های این روستا هنوز درست نشده و سیستم برقرسانی روستا کمی دچار مشکل بود اما بارگاه آن استخوان های نحس را کاملا ساخته بوده و تبدیل به بتخانه ی روستا کرده بودند و تاسفبارتر این که با وجود کمبود برق بویژه در فصل تابستان, این امامزاده شبانه روز دارای برق بود و معلوم نبود که این همه برق را از کجا به دست می آورد مگر آن که تصور کنیم حق مردم زنده را از حلقوم آن ها بیرون کشیده و به استخوان های نحس بیگانه ای که هیچ کس نمی داند چه بوده و که بوده اختصاص داده اند. و هنوز کم نیستند مردم خرافات زده که با وجود اینکه زیر بدبختی و نکبت آخوندی زندگی می کنند به آنجا رفته و پولهایشان را در حرم آن امامزاده می ریزند که احتمالا سرانجام به جیب گشاد نماینده الله بر روی زمین رفته و به شکم مبارک او منتقل می شود و با این حساب جیب های مردم هر روز خالی تر و گردن آخوند هر روز کلفت تر می شود! تا نادان در جهان باشد, مفلس در نمی ماند!

می توان حدس زد که اگر به جای شیادان, افراد درستکار بر مملکت حکومت می کردند و به جای هر بارگاه منحوس امامزاده ی مجهول الهویه, یک کتابخانه و یا مدرسه و دانشگاه مراکز علمی و تحقیقی دایر می کردند وضعمان به چه صورت بود و چه پیشرفت علمی حاصل می شد و کشورمان در چه جایگاهی قرار داشت! اما آخوند به دنبال آبادانی و خدمت و سربلندی نیست همانطور که برای زندگان تاکنون قدمی بر نداشته و سنگی را روی سنگی بنا نکرده است. اخیرا سردسته ی اهریمنان طی سخنانی گفته است که جلوی انتشار کتب مضر (به زعم خودش) گرفته شود. مثل روز روشن است که این ها از آگاهی می ترسند و بنابراین سعی دارند مردم را در جهل و بیخبری نگه دارند. انیشتین می گوید: برای دو چیز نمی توان انتهایی متصور شد; حماقت انسان ها و پهنه ی کهکشان ها, که البته در مورد دومی مطمئن نیستم!


----------------------------------------------------
 اصل این خبر از سایت "سیاست نامه" است که در حال حاضر از کار افتاده است * 

۱۳۹۰/۴/۲۶

هموطن عزیز! کسی از گذشته یا آینده بر نخواهد گشت تا تو را نجات دهد(به مناسبت نیمه شعبان)

باز نیمه شعبان شد و مردم معتقد به این خرافه بساط گسترده ای را بر پا می کنند و تولد غایب همیشه غایب را جشن می گیرند پنداری چنین چیزی به راستی وجود داشته است! اگر بدون اغراق بگویم خیلی از ما یعنی حدود 95% ما تابع دین خانواده و محیط و رسانه ها هستیم و بدون شک اعتقادات به طور ارثی به ما تزریق شده است. البته در مورد این نوشته ها ممکن است بسیاری بنا بر اصل "هرچه ایمان همراه با تعصب بیشتر شود قوه ی تحلیل و خرد نزد فرد کم می شود" ناراحت شوند و بنابراین نمی توان رو در رو انتقادی ولو ساده از این باورها داشت. شاید فناوری های امروزی امر فوق را تسهیل کرده و باعث گسترش خردگرایی و آگاهی شده باشد و دلیل مخالفت ملایان با فضای باز سیاسی و مجازی نیز همین است چون بدون تردید این مسایل از دید نقادانه پژوهشگران و حقیقت طلبان به دور نمی ماند. سال های نخستین حکومت محمدرضا پهلوی نیز به دلیل وجود فضای نسبتا باز سیاسی و اندیشه; بزرگمردی چون زنده یاد احمد کسروی توانست در انتشارات پیمان وسپس پرچم به نشر عقاید خود و نقد باورهای عامه بپردازد که البته او نیز از تیغ مسلخ گمراهان و افراطیون جان به در نبرد و قربانی خرافات زدگی توده ی مردم شد. درست است توده ی مردم, همانهایی که نامه ی تاریخی این شهید راه مبارزه با خرافات را با نام ""دولت به ما پاسخ دهد" به علی دشتی نادیده گرفتند, چرا که مرحوم کسروی در این نامه صراحتا از خطرناک بودن این عقیده خرافی پرده بر می دارد و آن را یکی از عقاید ویرانگری اجتماع می خواند و ملایان را در صدد تشکیل "یک سررشته داری توده بر اساس این ناراستی ها" می داند. واقعیت این است که آخوندها حکومت داری را حق طبیعی خود دانسته و در زمان غیبت امام همیشه غایب, خود را حاکمان تحمیلی این سرزمین می دانند! البته این توده خرافاتی همانهایی بودند که باز به دلیل نا آگاهی و وجود استبداد و به عزلت کشاندن روشفکران واقعی, زمام امور را به دست گرگانی سپردند به این سادگی خیال ترک قدرت را در سر ندارند.
این قضیه امروزه به مشکل بزرگی تبدیل شده است ولی درد اصلی عدم مطالعه است و ملت اسیر خرافات به دلایل مشکلات بی شماری که به عمد سر راهش گنجانده شده است زمان و حوصله کافی برای مطالعه و بررسی پیدا نمی کند و بنابراین تلاش شبانه روزی برای کسب اندک پولی در اولویت قرار می گیرد و زمانی برای کارهای دیگر نمی ماند.       
می گویند مهدی پسر بچه ای بوده است که پس از مرگ پدرش عهده دار جانشینی پدرش می شده است. حال اگر وجود چنین بچه ای را واقعی بدانیم پرسش این جاست که مگه پدرش چه منصبی داشته است که فرزندش باید جای او را پر می کرد. مگر پدر  یا پدران وی جز مردمانی عادی و بدون خرق عادت, ویژگی های بیشتری داشته اند؟
پاسخ منفیست. چرا کسی از گذشته یا آینده بر نمی گردد تا انسان ها را نجات دهد چرا که تغییر هر ملت به دست خودش است و این که خداوند شخصی را پنهان کند و پس از قرن ها او را برانگیزاند و دستور کشتار مردم را بدهد خلاف عدل خداوندی و طبیعت است. روشن است که این بازی ها تنها یک دلیل داشته و آن هم کشاکش قدرت بوده است و جاعلان نیز علاوه بر این که میل زیادی به قدرت داشته اند خیلی دوست می داشته اند که آخرت را در همین دنیا پیاده کنند. در طول تاریخ یک مورد نیز وجود ندارد که کسی از گذشته یا آینده بر گردد و جوامع را تغییر دهد, همیشه افرادی بوده اند که زاییده ی همان اجتماع و تفکرات و فرهنگ ها بوده اند و در همان جامعه زیسته اند و بدون خرق عادت و کارهای فرا انسانی نام آن ها به دلیل عوض کردن مسیر تاریخ به سر زبان ها افتاد و سپس در همان جامعه در گذشتند و جز این نبوده است همانطور که در مورد پیغمبر اسلام نیز چنین بود. اما کشاکش قدرت میان علویان و امویان که معیارهای فرهنگی آنروز نیز با امروز سر سازگاری ندارد باعث شد که طرفداران قضیه امامت موضوع را پایان نایافته تلقی کنند و اعلام کنند که فرزندی از امام حسن عسگری(که به راستی بچه ای به دنیا نمی آورده و بنا بر گفته پژوهشگران احتمالا دچار یک کروموزوم اضافه "ایکس" بوده است) بر جای مانده است که در سردابی پنهان شده است و او میاید و انتقام خون پدرانشان را می گیرد و پادشاه جهان می شود, حال که از این موضوع سالیان سال گذشته است باز مردم نسل اندر نسل به چنین چیزی باور دارند که به راستی باید آن را در زمره ی اسطوره های ویرانگر اجتماع دانست. همانطور که گفتم معیارهای آن زمان برای امروز قابل قبول نیست و چنانچه احادیث می گویند مهدی آنقدر می کشد تا خون تا گردن اسبش موج می زند, اما جاعل حدیث گمان نمی برده که در آینده گفتگو و بحث و خرد جای قشونکشی و تحمیل یک عقیده با شمشیر را می گیرد و  تمامی ادیان و مذاهب و اندیشه ها مسالمت آمیز زندگی خواهند کرد. ضمن این که مردم هر جامعه حاکمان را خود انتخاب می کنند. 
سپس روشن نیست که کار امام زمان اختراعی آخوندها چه خواهد بود چرا که در اسلام, محمد به عنوان خاتم الانبیا معرفی شده است اما این که مهدی دوباره مردم را بخواهد به سمت و سوی اسلام برد (با توجه به این که اسلام در گذشته ناسخ و منسوخ فراوان داشته و هم این که امروزه نیاز به "به روز رسانی" آن شدیدا حس می شود) پیغمبر جدیدی خواهد بود که اصطلاحا به آن پیغمبر تبلیغی می گویند و این خاتم الانبیا بودن محمد بن عبدالله را زیر سوال می برد البته نباید از این نکته غافل شد که در خود کتاب مقدس مسلمانان هیچ اشاره ای به وجود امام زمان نشده است.
اختراع قضیه ی امام زمان جدای این که چه دست آوردی برای جامعه آنروز داشته است اما امروزه گریبان ما را گرفته است چون ملایان حاکم بر ایران ادامه ی حیات اجتماعی خود را در رواج مسئله موهوم مهدویت می بینند و در صورت محرز شدن قضیه ی دروغین امام زمان برای مردم, باید ردای مردمفریبی را از تن در آورده و بساط ولایت فقیه را نیز به طور کل جمع کنند. بالطبع تقریبا آخوندها آنقدر با انصاف نیستند که حتی با علم بر دروغگویی خویش دست به چنین عمل بزرگی بزنند. من به شخصه اعتقاد به مهدی شیعه را یکی از موارد مهم بدبختی جامعه امروز می دانم و به نظرم تا ریشه ی چنین خرافاتی خشکیده نشود, هیولای حکومت مذهبی دست از سر ما بر نخواهد داشت. 

۱۳۹۰/۳/۱۳

آیا امام رضا از فردوسی بیشتر به ایران و ایرانی خدمت کرده است که این چنین مورد تکریم قرار می گیرد؟


همه ساله عده ی زیادی از مردم ایران به خراسان می روند اما نه برای بزرگداشت یک شخصیت فرهنگی و ملی مانند فردوسی, بلکه برای بزرگداشت فردی که معلوم نیست در طول زندگی اش چه خدمتی را حداقل به ایران و ایرانی کرده است. در هنگام بازدید از مقبره ی وی و قبری که امروزه جز مشتی خاک چیزی در آن باقی نمانده است, خود را به در و دیوار آن می مالند و برای دست مالیدن به ضریح چنان خودکشی می کنند که هیچ احدی برای خدایان خویش نیز نمی کرد. مشت مشت پول است که به ضریح آن حضرت پودر شده روانه می گردد و در آخرهم نا گفته پیداست که به جیب فراخ نمایندگان خدا بر روی زمین می رود!  اگر هم حداقل چند رساله ی دینی و طبی (در حد گرمی و سردی و مزاج!) را به امام رضا منتسب می کنند باید کارآیی آن را به دلیل عقب ماندگیش در دنیای امروز عملا ناممکن دانست. در عجب باید بود از ملتی که عامل زنده کردن زبان و اساطیر و تاریخ خود را تقریبا به فراموشی می سپارند و پس از طی مسافتی طولانی به دیار خراسان محل هنر و ادب می روند اما از آرامگاه کسی بازدید می کنند که نه اندکی به مردم این سرزمین خدمتی کرده و نه برای اعتلای فرهنگ و سرافرازی آن تلاش کرده بلکه بیگانه ای بود که به طلب خلافت و قدرت به سرزمین ما آمده بود وعمله ظلم در کنار مامون گشته بود و مرگش هم ظاهرا به دلیل پرخوری زیاد انگور بوده است! کسی چه می داند شاید یکی از زنبورهای موجود در انگور او را گزیده بود در آن زمان که پزشکی مانند امروز دقیق نبود دلیل مرگ وی را سم موجود در آن دانسته و انگشت اتهام را هم به سوی مامون گرفتند. اما به هر حال این موضوع دردی را دوا نمی کند, آنچه مهم است این است که امروز خیلی از ماها متاسفانه چندین بار به مرقد رضا رفته ایم اما زحمت بازدید از یکی از ستاره های درخشان این مرز و بوم را که به راستی باید زبان و هویت خود را مدیون وی بدانیم به خود نمی دهیم. آیا رواست که پول ملت ایران صرف طلایی کردن این بتکده شود در حالی که در کنار همین بتخانه مردمی سر گرسنه بر بالین می گذارند؟! آیا وی سنگی را بر روی سنگی بنا کرده و آثاری را بر جای گذاشته یا این که تالیفات بسیار اندکش تا به حال برای ملتی سودمند بوده است؟ جز این که هنر اصلیش گرفتن زنان متعدد بوده است و رویای خلافت بر این سرزمین به زور غصب شده را در سر می پروراند و سرمایه های مملکت ما را با دیگر نوادگان دشت حجاز به سرقت می برد! اگر نقادانه اعمال و رفتار یک فرد در طول زندگی را مهم ترین ملاک بزرگ یا کوچک بودن شخص بدانیم آنگاه امام رضا که گویی ضامن آهو بودن وی از مهم ترین افتخاراتش بوده است در مقابل فردوسی که 30 سال از عمرش را صرف بازنویسی فرهنگ و تمدن یک ملت کرد چه خواهد داشت؟ نکته ی مهم اینجاست که دین اسلام از شرق آسیا تا شمال غربی آفریقا گسترده شد اما کی و در چه زمانی از امام رضا در میان ملل مسلمان به عنوان فردی تاثیرگذار و استثنایی یاد شده است و اصلا مگر چند درصد مسلمانان با چنین کسی آشنایی دارند؟! شاید وی هم بی تقصیر بود و مقصر اصلی ما بودیم, ما بودیم که چنین اشخاصی را در تاریخ کشورمان بزرگ کرده و از آن ها غولی ساخته ایم که امروزه ایجاد مشکل کرده است. شاید اگر از نظریک ملت خرافاتی به وی این چنین و به عنوان یک شفا دهنده حتی پس از مرگش نگریسته نمیشد اینچنین جامعه ی ما به فنا نمی رفت. آیا امام رضا توانسته بود که حتی خود را از مرگ برهاند که امروز مریضان غیر قابل درمان را به مرقد وی می برند به خیال آن که مشتی استخوان پوسیده بتواند آن ها را درمان کند؟ مقصر اصلی خود ما هستیم که به این نادانی ها و بدبختی و ادبار دامن می زنیم و "عالم" را از "غیر عالم" تشخیص نمی دهیم. اگر قرار باشد که نتوانیم عالم و وطن دوست و خادم واقعی ملت را از غیر آن تشخیص بدهیم و ندانیم که گنبد طلای بارگاه امام رضا که باید آن را معبد پانتئون شیعه نامید امروزه باعث بدبختی مردم ما شده است هیچ وقت نخواهیم توانست از زیر یوغ مفتخواران دین رهایی پیدا کنیم.      

۱۳۹۰/۳/۶

خامنه ای روی پاپ قرون وسطی را هم سفید کرده است

  سال ها در اروپا, پاپ نه تنها در قدرت سیاسی که در قدرت اجتماعی و سلطه بر مردم حرف اول را می زد. وی شخص مقدسی به شمار می رفت که راه سعادت کامل مردم را می شناسد که در زمان غیبت عیسی به وی فرمانروایی بر مردم و نمایندگی تام الاختیار خداوند داده شده است و صد البته که سرپیچی از راه راست کلیسا مجازات سختی به دنبال داشت. دستگاه فاسد کلیسا در تلاش بود که نه تنها در امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که حتی در امور خصوصی و طرز فکر مردم هم حکمرانی و دخالت کند و افسار این گله ی خدمتگزار را به نفع خود در دست بگیرد. همه امت مسیحی مانند گله ای بودند و خطاکار که راست و درست را از هم تشخیص نمی دادند و فقط شخص مقدس و پاک پاپ بود که با همکاری سایر کشیش های پدوفیل راه سعادت الهی را می دانست و با دلسوزی که گاهی با تفتیش عقاید همراه بود, افکار عمومی را طوری تربیت می کرد که پنداری تافته ی جدابافته ایست و با مردم فرق می کند. القابی مانند مقدس و جانشین راستین خداوند از طرف همراهان وی به افکار عمومی تزریق می شد و این طرز اندیشه را در اذهان به وجود می آورد که به راستی پاپ شخص پاک و مقدسیست و با خدا ارتباط مستقیم و ویژه ای دارد و فرمان او فرمان خداست و رویگردانی از فرمان او مجازاتی را به همراه دارد که اجازه ی آن از طرف خداوند به پاپ تام الاختیار داده شده است.
حال دو یا سه قرن است که پاپ ها فقط در درون واتیکان محبوس هستند و سیاست جدید که حاشی از تفکر و علوم انسانی و قراردادهای زمینیست دستگاه کلیسا را به عقب رانده و وی را به شدت محدود کرده است. اما در همین زمان در ایران کهن دستگاه ولایت فقیه با بیشرمی تمام و با همان شیوه ی مشابه مشغول حکومت است. مقدس سازی از شخص ولی فقیه توسط سیستم جمهوری اسلامی چیز جدیدی نیست و ریشه در طول عمر این حکومت دارد. شاید قضیه ی این که طرفداران خمینی می گفتند که ولی فقیه می تواند در صورت لزوم احکام اولیه ی اسلام را هم تعطیل کند برای همه ی ما آشنا باشد. چند وقت پیش صدیقی اما جمعه ی چاپلوس تهران اعلام کرد که ولی فقیه می توان زن احمدی نژاد را بر او حرام کند. این که در مورد رئیس دولت رژیم خودشان این حرف را می زنند نشان از عمق فاجعه دارد و این که در این سیستم همانند پاپ, ولی فقیه همه کاره و "شبه خداوند" است. به تازگی نیز سایت جوان آنلاین وابسته به سازمان سرکوبگر سپاه پاسداران طی سخنان وقیحانه ای سلطان علی خامنه ای را به مقام رفیع خدایی رساند و اعلام داشت که نفس کشیدن بدون رضایت سلطان مطلقه کاری عبث است. نکته ی قابل توجه اینجاست که سیستم فاسد آخوندی در تلاش است که از پاپ اسلامی (ولی مطلقه فقیه) خداوندگاری بسازد که بر کل جامعه و تک تک جزئیات زندگی مردم حکمرانی می کند. به نظر من مردم باید همتی به خرج دهند و آخرین پایه های چهارپایه ی دستگاه ولایت فقیه را بکنند و به حکومت دینی آن هم از نوع قرون وسطایی و خداوندانگاری روحانیت پایان دهند. وگرنه دور از ذهن نیست که فردا از سوی آخوندهای حکومتی, بیت رهبری به عنوان قبله ی مسلمین معرفی نشود.

۱۳۹۰/۱/۲۳

هموطن گرامی, عربستان در شرایطی ایران را تهدید به حمله نظامی کرد که ما پول هایمان را به جیب آن ها می ریزیم!

گویا عاقبت عربستان هم پایش را از گلیمش فراتر گذاشت و ایران را تهدید به حمله ی نظامی کرد. اما چیزی که نمی توان از آن چشمپوشی کرد این است که متاسفانه حکومت موجود در ایران هم ایرانی نیست و برای مقابله با ادعای پوچ اعراب نمی توان به حکومت فعلی در ایران اتکا کرد. اما در این زمان یک وظیفه ی مهم بر دوش ما نهفته است, و آن آگاه کردن هموطنان برای جلوگیری از سفرهای پرهزینه و بیهوده به عربستان است. آیا ما سرانجام نباید بفهمیم که عرب ها و بویژه عربستانی ها چشم دیدن ما را ندارند و ایرانیان را هنوز رافضی و گبر و مجوس می دانند؟ کی باید بفهمیم که کعبه که آن را خانه ی خدا(!) هم می خوانند وسیله ای جز اندوختن ثروت توسط شیوخ عرب نبوده است؟ شاید در گذشته مردم از راه دور به مکه می رفتند تا کعبه (بتکده) را زیارت کنند. اما امروزه دیگر این مسئله فرق کرده و وسیله ای برای کسب درآمد و رشد اقتصادی یک کشور بیگانه شده است. شاید اگر این مکانی بود که انسان در آن معرفتی می آموخت و انسان را به تفکر و کسب یک اندیشه ی معنوی وادار می کرد سودمند بود. اما این که هر ساله این همه ایرانی که حتی بعضی از آن ها مانند مادربزرگ من به سختی تا یک روستا آنطرف تر رفته اند به مکه می روند و پول هایشان را در جیب اعراب می ریزند باعث تاسف است. چه بسیار روستاها و شهرهایی که در ایران ویرانه است و حکومت تلاشی برای سازندگی و ساختمان سازی و جاده سازی و احداث مراکز تفریحی نمی کند اما فرهنگ رفتن به مکه و گشتن دور یک سنگ سیاه و هفت مرتبه دویدن بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به سوی یک ستون (رمی جمره) را ترویج می کند چون خوب می داند که این ها برای بقای حکومتش ضروری است. 
هموطن ارجمند! پس کی باید بفهمیم که سازندگی کشور ما از سازندگی عربستان و لبنان و فلسطین بسیار مهم تر است؟ آیا هتک حرمت زائران زن ایرانی در عربستان و تهدید به حمله به ایران توسط عربستان و جعل نام خلیج فارس و عقب ماندگی کشور ما در اصول شهرسازی و جاده سازی و به جای آن ترویج فرهنگ امام زاده سازی و  سفر حج کافی نیست تا ما را سرعقل بیاورد؟ از کجا معلوم که سلاح های عربستانی که با آن تهدید شده ایم از پول خود زائران ایرانی تهیه نشده است؟
ایرانی گرامی! زیر بنای سیاست حکومت آخوندی که حج تمتع را هرچه بیشتر ترویج می کند را فرهنگ دروغ و خرافه تشکیل می دهد و برای مبارزه با سیاست دروغ ابتدا باید با فرهنگ دروغ مبارزه کرد. چرا که ریختن پول به جیب اعراب به منظور حج, به دوام آخوندها در ایران هم کمک می کند.

۱۳۹۰/۱/۱۷

به یاد پژوهشگر و منتقد دربند, حجت الله نیکویی

گویا ما ملت فراموشکاری هستیم و خیلی از موضوعات را زود فراموش می کنیم و برای همین است که غالب شدن مستبد بر چنین ملتی زیاد سخت نیست.  شاید هم فراموشکار نیستیم و بدبختی مردم به قدری گسترده است که طبیعتا بعضی از هموطنان بی پناهی که در سلاخ خانه های رژیم هستند از قلم می افتند و یادی از آن ها نمی شود. به هر حال در همین رابطه چندین ماه است که از حجت الله نیکویی که نوشته ها و سخنرانی هایی را در انتقاد به باورهای مذهبی جامعه ایراد کرده و به سنت شکنی کم سابقه ای دست زده بود هیچ خبری نیست و گویا در فضای مجازی هم از یادها رفته است. دستگیر شدن کسی به خاطر بیان اندیشه و اعتقادات خود در قرن ۲۱  آن هم در صورتی که به هیچ عنوان به عقاید موجود در جامعه توهینی نکرده بود بسیار مسخره و غیر انسانیست. پنداری که در چنین جامعه ای تنها یک عده ی محدودی عمامه به سر که کارشان استحمار و سواری گرفتن از عوام است حق حرف زدن دارند و جز آن ها هر که سخنی بگوید مرتد و مهدورالدم است. هنوز ایران خاطره ی مرگ دلخراش احمد کسروی در کاخ دادگستری توسط تروریست های فداییان اسلام را از یاد نبرده است که جرم وی تنها اندیشیدن آزاد و تنها اسلحه اش هم قلمش بود. امیدوارم که هر چه زودتر خبر سلامتی آقای نیکویی و ده ها زندانی عقیدتی دیگر را بشنویم و شاهد روزی باشیم که دیگر اندیشیدن آزاد و بیان آن جرم محسوب نشود .


۱۳۸۹/۱۲/۲۱

در ژاپن ساختمان های ضد زلزله می سازند و در ایران امامزاده سیار!

اگر زلزله ی وحشتناکی که در ژاپن آمد در ایران می آمد دیگر چیزی باقی نمی ماند و حدود 70 درصد مردم جان سالم به در نمی بردند! ژاپن عملا پس از جنگ جهانی دوم از نو ساخته شد ولی چون سیاستمداران آن منافع ملت را در نظر گرفتند از نظر ساختمان سازی به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یافتند و اندک کشته شدگان اخیر ژاپن هم بیشتر مربوط به سونامی بود. اما در ایران پول های مملکت صرف خرافات می شود و گویا مثل این که اخیرا امامزاده بیژن هم کشف کرده اند . روزی نیست که میلیون میلیون صرف گسترش بساط خرافات و طلایی کردن گنبد امامان شیعه و ساختن مکان دفن بچه های متجاوزان عرب (امامزاده ها) نشود و برای روزهای جشن و سوگواری مربوط به تازیان, سرمایه های ملی نابود نگردد. در چنین کشوری آباد سازی و ایمن سازی فرع است و آن چه اصل محسوب می شود زنجیرزنی و وردخوانی در حرم متجاوزان گمنام و گریه برای قاتلان مردم سرزمین ماست. و این است سرزمین ایران با پیشینه ی چند هزارساله!